پرواز با بال خیال P17

ファティ👑 ファティ👑 ファティ👑 · 1402/05/13 12:56 · خواندن 2 دقیقه

سلام 

ببخشید دیر شد 

برو ادامه.....

////////////////////////////////////////////////

مرینت : 

بلاخره اون روز فرا رسید من خیلی خوشحال بودم بعد از 4 الی 5 ماه که عقد بودیم بلاخره روز عروسی رسید دل تو دلم نبود صبح با آدرین ساعت 7 پاشدیم رفتم حموم و حسابی خودم رو شستم د رکورد زدم 2 ساعت و 36 دقیقه تو حموم بودم ( چه دقیق ) بعد اومدم بیرون آدرین گفت ببخشید تنهایی صبحونه خوردم خیلی گشنم بود( اه اه اه چه زن زل*یل ) منم گفتم مشکلی نداره و رفتم صبحونه بخورم که آدرین رفت حموم و 1 ساعت و 26 دقیقه توی حموم بود اومد بیرون و گفت من هم میترسم این حرف رو بزنم هم نه منم گفتم چی میخوای بگی گفت که الان امروز عروسیمونه حالا که عروسی کردیم بجه نمیخوای منم منظورش رو فهمیدم اون به من درخواست ........ داده بود منم برای شوخی گفتم البته چرا که نه میریم از پرورشگاه میاریم اونم اخم کردو گفت یعنی چی من ازت درخواست....... کردم اونوقت ( بچه ها من نمیخوام اون کلمه رو بنویسم فوش دادن در کامنت آزاده ) منم گفتم فهمیدم چی گفتی سر به سرت گذاشتم باشه باشه اونم عذر خواهی کردو گفت پاشو بریم آرایشگاه تا هم تو آماده بشی هم من پاشدیم رفتیم آرایشگاه و یک میکاپ خیلی خوشگل انجام داد و یه ناخن خوشگل برام کاشت

ناخن مرینت و دسته گلش

لباس مرینت

لباس آدرین 

 بعد هم دوماد اومد دونبالم و فیلمبر دار هم فیلم میگرفت و رفتیم به تالار رفتیم 

وقتی وارد شدیم همه دست زدن دف زن داشتیم بعد یکم رقصیدیم و همه نشستن من و آدرین شروع به رقصیدن کردیم خیلی خوب بود بعد هم در پایان رقص آدرین من رو انداخت روی دستش ( منظورم همونجوریه که همه زن ها رو میندازن روی دستشون ) بعدم از هم لب گرفتیم خیلی خوب بود 

بعد از پایان عروسی ...

اومدیم خونه و لباسامون رو عوض کردیم آرایشم رو پاک کردم و یه دوش گرفتم بخاطر تاف هایی که رو سرم بود بعد هم اومدم و خوابیدیم ( هوی آدرین هیچی نگفت ؟؟)

صبح روز بعد ....

میدونم این پارت کم بود ببخشید 

تو کامنت ها بگید قراره چی بشه 

و فعلا خدانگهدار