رمان UNKNOW : پارت پانزدهم

Witch Witch Witch · 1402/05/12 15:20 · خواندن 4 دقیقه

به چالش پارت ۱۳ سر بزنید و نظر بدین 

مرینت از روی صندلی به تماشای مسابقه ی شمشیر زنی روز یکشنبه ی پدر و پسر خانواده ی آگرست می‌نگریست ، آقای گابریل باز هم از آدرین دست پیشی گرفته بود 
او با سرعت خیز برمیداشت و شمشیر چوبی اش را آهسته در هوا تکان میداد ، او به آدرین حمله میکرد و اورا به عقب میراند ، هردو با صدای بلند می‌خندیدند و شاد بودند

مرینت با هیجان از روی صندلی پاشد تا دید بهتری به صحنه ی مسابقه داشته باشد ، خانم امیلی بامهربانی خندید و گفت « اینبار حواسم هست که نخوای تقلب کنی !! همونطور که تو حواست به معشوقه ات هست حواس منم به معشوقه ام هست »
مرینت با حراس به خانم امیلی نگاه کرد و درحالی که گونه هایش سرخ شده بود روی صندلی اش نشست ، مرینت همچنان از احساسات خود مطمئن نبود  
اما می‌دانست احساسات خاص و ظریفی نسبت به پسر پری‌گون دارد که در کنار شخص دیگری این احساس را نمی‌یابد ، او با دستپاچه گی خندید و گفت « چی ؟ چی؟»
خانم امیلی هم لبخندی تحویل او داد و گفت « هیچی »

_« آهای مرینت ببین !! دیدی من قدرتمندم !!» مرینت به آقای گابریل چشم دوخت که آدرین را بر زمین انداخته بود و هردو میخندیدن«بیا اینبار نوبت توئه!!»
گونه های مرینت سرخ شد ، او با آهستگی از روی صندلیِ روی باغچه بلند شد و به سمت مرکز باغچه رفت 
• · · · · • · · · · • · · · · • ✢ • · · · · • · · · · • · · · · •
آدرین آرام دست هایش را روی دست های مرینت گذاشت ، مرینت با چشمان تیله ای آبی رنگش به او خیره شد ، آدرین بی‌خبر به نوک شمشیر چوبی نگاه میکرد و محکم دستانش را بر روی دستان مرینت می‌فشرد ، او آرام دستان مرینت را جابه جا میکرد و به او آموزش میداد 
اما مرینت مسحور با گونه هایی گل انداخته به آدرین چشم دوخته بود ، آدرین صورتش را سمت مرینت چرخاند و پرسید « یاد گرفتی ؟»
نگاه آدرین روی نگاه مرینت قفل شد ، حس لذت بخش و سردی تمام وجودش را در بر گرفت و او می‌توانست صدای قلبش را بشنود

فاصله ای کمتر از دو کف دست میان صورت مرینت و آدرین بود و آنها طوری قرار داشتند که گویی همدیگر را در آغوش گرفته اند
آدرین معذبانه دستان مرینت را رها کرد و از او فاصله گرفت ، او دستانش را در میان انبوه موهای طلایی و شیرشکری اش برد «من میرم استراحت کنم »
مرینت به آقای گابریل که گرم گفت وگو با همسرش بود نگاه کرد و فریاد زد « آقای گابریل !! من برای شکست تون آماده هستم !!»

• · · · · • · · · · • · · · · • ✢ • · · · · • · · · · • · · · · •
آقای گابریل به تندی شمشیر را بر روی هوا تکان میداد و پیشروی میکرد ، لبخند مغرورانه ای بر روی لب های او نقش بسته بود« برای شکست دادن من بیشتر باید تمرین کنی »
صدای برخورد شمشیر های چوبی آن دو بلند شده بود ، مرینت خیلی راحت روی چمن های نرم سر خورد و با زانو روی زمین افتاد ، آقای گابریل خندید و شمشیر چوبی اش را روی گلوی مرینت گذاشت « به این زودی؟؟ خیلی ضعیفی ! »

مرینت لبخند یک طرفه ای تحویل آقای گابریل داد « شاید اما سوال من اینه .. تا کی باید به این بازی ادامه بدم ؟» 
مرینت از زیر نوک‌ چوبی شمشیر قلت خورد  و بلند شد ، او وحشیانه و قوی‌تر از همیشه شمشیرش را بر روی هوا تکان میداد ، آقای گابریل به مرینت چشم دوخته بود و درحالی که رقیب ماهرتری برای خود یافته بود شمشیر میزد 
دامن مرینت مانند موهای بازش در هوا می‌چرخید، او سعی میکرد از آقای گابریل پیشروی کند ، مرینت روی زمین افتادو ناگهان فریاد زد « خانم امیلی!!» آقای گابریل با نگرانی سرش را سمت خانم امیلی چرخاند ، مرینت شمشیر چوبی اش را پشت گردن آقای گابریل گذاشت « به قول پسرتون .. کیش و مات » 
_«انصافا تقلب کردی !!»
_«موافقم »
• · · · · • · · · · • · · · · • ✢ • · · · · • · · · · • · · · · •
مرینت آرام درب اتاق خانم امیلی را باز کرد و جلو رفت 
چشمان مرینت میان دفتر های دست‌نویس دنبال چیز خاصی بودند ؛
و اما مرینت دنبال چیزی‌خاص تر بود ؛
حقیقت !!

قلب تپنده ی مرینت هر لحظه بیشتر ازحس ععجیب و خاصی تصرف می‌شد ، او نمی‌توانست عاشق شخصی باشد که تا کنون اورا دقیق مشاهده نکرده 
مرینت دنبال حقیقت بود 
حقیقت ناگفته ای که آدرین در مورد عمویش فیلیکس نگفته بود ، مرینت تکه های این پازل را کنار هم می‌چید
او دنبال حقیقی برای فرار کردن یا فرو افتادن در این باتلاق بود

• · · · · • · · · · • · · · · • ✢ • · · · · • · · · · • · · · · •
خب دوستان پایان پارت ۱۵ 
امیدوارم لذت برده باشید .. 
تو این قسمت منتظر ادامه ی حقایق بودین؟😂 متاسفانه تو پارت بعد آشکار میشه

در صورتی که پارت ۱۳ به ۲۵۰ کامنت و 
این پارت به ۳۵ لایک برسه 
پارت بعد رو همین امشب میدم .. متاسفم که شرط گذاشتم 
سایورانا 
 

راستی تو پارت ۱۳ چالش گذاشتم یادتون نره جواب بدین 

اگر هم پنج تا کامنت دادین تو پارت ۱۳ نمی‌تونید بیشتر بدین از یه حساب دیگه پیام بدین یا ترفند Luce رو امتحان کنید