جانشین فصل 1 پارت 7
اتمام فصل 1
سلام دوستان . خیلی خوشحالم که بازم دارید این داستان رو میخونید. این پارت آخر از این فصله . فصل دوم احتمالا با یکی دو روز تاخیر منتشر بشه پس نگران نباشید . بریم سراغ ادامه داستان ...
یه روز دیگه مثل روز های مسخره دیگه میگذشت توی پارک روی همون جایی که با مارینا نشسته بودم داشتم خاطرات بد اون روز رو توی ذهنم مرور میکردم .خیلی برام درد ناک بود .یهو شندیم یکی داره صدام میزنه ...
- آدرین ! آدرین
- مرینت !
حسابی جا خورده بودم . همین که مرینت رو کنار خودم دیدم , دیگه صبر نکردم . محکم گرفتمش و یه دل سیر بغلش کردم.اون لحظه هیچ کنترلی روی خودم نداشتم.ناخود آگاه صورتم به صورتش نزدیک شد و لبام رو به لب هاش چسبوندم . توی یه لحظه دیگه هیچ چیز توی دنیا وجود نداشت . به جز من و مرینت. توی یه حال و هوای دیگه بودم که یه چیز هایی به ذهنم رسید . اون لحظه , لحظه خیلی سختی برام بود . مجبور بودم برم . مرینت رو بردم یه جای امن . بهش گفتم :
- مرینت مراقب خودت باش من الآن برمیگردم
- کجا میری ؟
- میام همچی رو برات توضیح میدم
- لطفا نرو من تازه برگشتم
- مجبورم . خیلی سریع بر میگردم . تا اون موقع برو خونه ما
- باشه
یه لحظه حال اون موقع استارک رو درک کردم .یه تاکسی گرفتم . سوار تاکسی شدم . وسطای راه کافه بودیم که مردم سر گردان بیشتری رو توی خیابون میدیدم. هر لحظه حدس و گمان هام بیشتر میشد . دوباره ترافیک . مجبور شدم همونجا با راننده تاکسی حساب کنم و بقیه راه رو پیاده برم . به کافه رسیدم . نفس نفس زنان پله ها رو پایین رفتم . یه لحظه تعادلم بهم ریخت . داشتم میخوردم زمین که تونستم خودم رو کنترل کنم . قطار که رسید , سوارش شدم . هیچ وقت فکر نمیکردم که زمان توی سریع ترین قطار مغناطیسی دنیا انقدر برام کند بگذره . یه لحظه بلند شدم . آره انگار این صحنه ها برام سه سال پیش اتفاق افتاده بود . خدایا یعنی میشه بازم ...
که یهو قطار ایستاد و من محکم به دیواره قطار خوردم .
تونل قطار تخریب شده بود . تانوس با ماشین زمان برگشته بود و کل مقر انتقام جویان رو تخریب کرده بود .برای همین هم تونل تخریب شده بود .
مثل اینکه حدود 20 ساعت بیهوش تنها توی یه قطار افتاده بودم که صدای ...
صدای یه کسی رو شنیدم . میگفت اگرست ! اگرست بیدار شو . آروم آروم بیدار شدم آره استیور راجرز بود ! کاپیتان آمریکا . به همراه هالک ( در واقع بروس بنر ) اومده بودن دنبال من
- خیلی ممنون که دنبالم اومدین
- ما انتقام جو ها باید هوای هم دیگه رو داشته باشیم مگه نه ؟
توی این فاز بودم که یه دفعه یادم افتاد اصلا برای چی اومدم اینجا سریع پرسیدم : پس تونی کجاست ؟ چرا اون نیومده ؟
همه همون جا وایستادن . خنده های کاپیتان به سکوتی هراسان تبدیل شد . اونا از اتفاق هایی که بعد از گفت و گوی من با تونی افتاد خبر داشتن . میدونستن اگه بهم بگن اون خودش رو فدا کرد , چه بلایی سرم میاد .خودم ماجرا رو فهمیدم رو از همون طونل کوفتی برگشتم خونه .
اون روز من بهترین دوستم رو از دست دادم . خیلی به خاطر اون قضیه ناراحت بودم , روز های سخت زندگی داشت بهم غلبه میکرد
یه روز نشستم تا تمام پیام هایی که برام تو این سه سال فرستاده بود رو ببینم . بیشترشون یه تماس و یه پیام احوال پرسی بود به جز یکیشون ...
اون یکی یه فیلم بود بازش کردم و نگاهش کردم :
سلام آدرین . خوبی ؟ یه چند وقتیه که ازت خبر ندارم خب تلفن هام رو جواب نمیدی . پیامک ها رو سین نمیکنی ... میخواستم یه چیزی رو بهت بگم . اون روز رو یادته ؟ اون روزی که من درباره بعد از مرگ خودم صحبت میکردم ؟ یادم میاد گفتی من یه روزنه امید بعد از رفتن مرینت برات شدم . اون حرفت خیلی منو خجالت زده کرد . بعد از سه سال که کاپیتان با ناتاشا اومدن تا درباره ماشین زمان باهام صحبت کنن من قبول نکردم . ولی همون شب یاد صحبت های اون روز افتادم ... میخواستم بدونی تنها دلیلی که به کاپیتان کمک میکنم که ماشین زمان رو درست کنیم , سنگ ها رو برگردونیم و دوباره مردم رو برگردونیم ... تو بودی . میدونی یه روزنه امید برای تو کمه . میخوام کل زندگیت رو بهت برگردونم چون یه روزنه امید به درد نمیخوره . همون بهتر که نباشه .
اون پیام تاثیر زیادی روی من گذاشت. استارک به خاطر من جونش رو فدا کرده . من نمیتونم بزارم که تمام تلاش هایی که کرده به نتیجه باشه . خیلی بد افتادم روی زمین . اونقدر صدای گریه ام بلند شده بود که مرینت اومد و یه بازجویی حسابی از من کرد . تنها کسی که الآن از قضیه جانشین بودن من خبر داره مرینته . من نمیتونم بهش چیزی نگم .
از اون روز به بعد من دیگه اون آدم همیشگی نیستم . تونی استارک مرده و الآن مرد عنکبوتی گند خیلی گنده ای زده . تمام کسایی که دنبال فناوری استارک بودن الآن دنبال من هستن . من باید با تمام توان جلوی این آدم ها وایستم . یه چیزی رو احساس میکنم . وقتشه ... وقتشه که مرد آهنی بشم .
پایان فصل اول
خب دوستان اینم از فصل اول . امید وارم که بهتون خوش گذشته باشه. همونطور که گفتم فصل دوم رو با یکی یا دو روز تاخیر میزارم . اگه موافق باشید یه نظر سنجی درباره این فصل بکنیم . لطفا نظراتون رو درباره فصل یک و حدس هاتون برای فصل دو رو کامنت بزارید . اگه فصل یک رو دوست داشتید لطفا لایک این پست یادتون نره