پرواز با بال خیال P16
سلام
برو ادامه.....
###############################
از زبان نویسنده :
صبح هردوتاشون باهم بیدار میشن ( چه عجب ) بعد پامیشن و میرن صبحونه بخورن که مرینت آخر سر حرف دلش رو میخواد بزنه که ...
زنگ در میخوره زینگ زینگ
مرینت:
پاشدم برم در رو باز کنم در رو باز کردم دیدم تاسوگارس ( وات......د ..... با انیمه خانواده جاسوس ترکیب شد ) گفت میای بریم سینما آدرین اومد و گفت با همسر من چیکار داری که یهو نقاب رو برداشتن نینو و آلیا بودن گفتن نه خوشمون اومد غیرتی هستی گفتن که سریع آماده شید بریم سینما انیمه خانواده جاسوس رو ببینیم ما هم سریع آماده شدیم و رفتیم و نشستیم فیلم دیدیم وقتی تموم شد ...
فلش بک به زمان رفتن ...
آدرین : من باید ازش درخواست کنم .
مرینت : من باید ازش درخواست کنم .
فلش بک به وقتی که اومدن خونه ...
آدرین :
لباس هامون رو عوض کردیم و مرینت رو بردم و نشوندم رو یه مبل و بهش گفتم که : من یکم میترسم از این حرف ولی من من بچه میخوام
مرینت :
تا گفت من جا خوردم و بهش گفتم نه و اصلا این حرف رو نزن ( چرااااااا ؟؟!!) آدرین گفت پرا منم گفتم بعد از عروسی
_ خب یعنی بعد از عروسی
+ آره
_ خب کی عروسی بگیریم
+ من خودم دیزاین رو میچینم
_ باش
بعد هم رفتیم و شام خوردیم و خوابیدیم
( فکر کردید پایان پارته نه ادامه داره ....)
مرینت :
وقتی خواب آدرین سنگین شد پاشدم و رفتم تغییر شکل دادم و با پیشی تماس گرفتم
آدرین :
پاشدم دیدم حلقم داره نور میده یعنی لیدی بهم احتیاج داره آروم پاشدم و رفتم ( اصلا هم انگار نه انگار مری نیس ) تغییر شکل دادم و رفتم
مکالمه ان دو :
+ سلام پیشی
_ سلام بانوی من
+ به من نگو بانوی من
_ باشه باشه ببخشید
+ واقعا
_آره
+ خیلی وقت بود هم دیگه رو ندیده بودیم پیشی میشی
_ آره واسه این باهام تماس گرفتی
+ آره
لیدی باگ :
باهم رفتیم و گشت شبانه زدیم هرچی مشکل بود حل کردیم و اومدم خونه و خوابیدم
4 ماه بعد .....
پایان پارت اگر کم بود عذر میخوام بهم تو کامنت ها بگید به نظرتون چه اتفاقی میوفته بای ✋