
دلبر منحرف من p1

پانیا : های گایز چطورین ؟ حسنا : سلیوممممممم . پانیا : امروز اومدیم با یک رمان جالب .... حسنا : برای پارت اول و توضیحاتش بیا ادامه مطلب 👇
بچه ها این رمان در اصل لوکانتیه ولی ادرینتی هم هست . ژانرش : عاشقانه ، اسمات ( منحرفی ) و یکسری ژانر فرعی هم داره ..... راستی هنوز کاور براش درست نکردیم ولی حتما میکنیم
این رمان برعکس رمان های دیگه با بیدار شدن مرینت نیست بلکه مرینت الان بیدار شده و داره لباس میپوشه بره مدرسه. نکته : این پارت های اول منحرفی نیست . شروع از زبون مرینت #
اخ جون امروز قراره با ادرین بریم سینما بعدش بریم بستنی بقولیمممم واییی خیلی خوش میگذره بهتره برم لباسامو بپوشم تا بعد مدرسه بریم بیرون . لباسمو پوشیدم تو راه مدرسه بودم که یهو با یک پسر مو ابی برخورد کردم همه ی وسایلم از توی کیفم پرت شد . خیلی جذاب بود مو های ابی چشمای ابی بدنش از ادرین هم بهتر بود 🤤🤤
خم شدم تا وسایلم رو جمع کنم و دیدم اونم خم شد کمکم کنه که یهو سرمون خورد بهم _ حالت خوبه ؟ + امم اره . هردومون خنده ی ریزی کردم و بعدش من وسایلمو جمع کردم ، + خداحافظ . _ خدانگهدار . دیدم داره پشت سرم با من میاد تو کلاسم پس همکلاسیم 🙎♀️ بعد مدرسه #
مدرسه تموم شد با ادرین رفتیم سینما فیلمش فوق العاده قشنگ بود ولی من همش تو فکر اون پسره بودم دارم خودمو گول میزنم من اصلا ذوقی برای بستنی خوردن و سینما با ادرین ندارم رفتیم بستنی خوردیم واقعا طعم بستنیش فوق العاده بود . من عاشق بستنی توت فرنگیم . وقت رفتن شد و خداحافظی کردیم یعو دیدم منو کشید تو بغلش عالییی بودددد 🤤 بدنش خیلی خوب بود ولی به پای اون پسره نمیرسید .
پایان . امیدوارم خوشتون اومده باشه این رمان مشترک منو حسنا جونه 🥰 حتما دنبالش کنین که داره به پارت های حساس میرسه راستی اگر دوست داشتین به رمان روستانشنی در قصر که مال منو ار ام و ماندانا ( نوامی ) هم سر بزنید . 😘 اگر جایی رو متوجه نشدید مطمئن باشید میشید چون تازه پارت اوله شاید یکم گیج شید . 😇 بای بای قشنگا ❣💜 لایک و کامنت بالا = پارت بعد طولانی تر 💋💞💫