رمان تک پارتی
دل شکسته
سلام امروز اومدم با یک تک پارتی امروز وقت ندارم پارت سه گذشت از انتقام بزارم ولی پارت شاید دو پارت گذاشتم . حمایت یادتون نره😉💚
.................................
امروز اولین روز دانشگاه هست من میترسم . چون قرار باز شاهد دورغ های آدما باشم
دور برت شلوغ میشه فکر میکنی همه تو رو دوست دارند همه با تو دوسته ولی سخت در اشتباهی خیلی هم در حال اشتباهی اشتباه که جبران نشدنی اشتباهی که دل تو رو نابود میکنه همه افرادی که دو برت هستند یا فقط بخاطر پولت یا فقط بخاطر خوبی که برای اون میکنی پیش ات هستند ولی تو دیگه هیچ خوبی نکنی و پول نداشته باشی روی واقعی آدم ها رو میبینی در آخر سر یک آدم که تنهای و تنها می مونی
و آدم ترسویی می شوی که دیگر ترس اطمینان به دیگران دارد .
ترس دارد دیگر چه کسی قرار است او را سرکار بذاره ؟ و بخاطر چه چیزی ؟
در حالی که تو خوبی میکنی هیچ عیبی نداری تو خوش اخلاق ترین و زیباترین هستی در حالی که تموم اینها رو نکنی و به اونها نیاز داشته باشی طرد خواهی شد
زمانی که خیلی تنها هستی و محتاج کسی هستی تنهاتر از همیشه در حالی که
خودت رو دا.ر.و بدست پیدا میکنی که میخوای خود ک.ش.ی کنی
ولی چند لحظه بعد از خود ک.ش.ی کردن منصرف میشی
و به یادت میافتد که خالقی وجود دارد که تو رو در هر شرایط دوست خواهد داشت و همیشه پیش توست و ترس از تنهایی کنار میزاری و به کسی که تو رو آفرید اطمینان میکنی
پس همین خالق هم یک روزی انسان خوبی در پیش روی تو هم خواهد گذاشت