Mutual love with war p1
هایییی اینم از رمان من به معنی عشق متقابل با جنگ
پارت یک هستش نظرتون رو دربارش بهم بگید کاورم هم هنوز آماده نشد بعد میزارم:)))
اگر خوب بود لایکو و کامنتای بیشتر شروع پارت گذاری:)))
حس دردناکیه!شب تولد هشت سالگی طلسم بشی و سر تولد ۱۸سالگیت چشم به دنیا باز کنی ،شاید براتون سوال بشه که چرا ،این طلسم خوانواده ما بود ،دلم نمیخاد یاد آوریش کنم.... دختری با چشمانی به رنگ دریا وموهایی به رنگ بلوبری چی به سرش اومده، زیر سرم کلی گل های ادریسی بود....
نمیدونم چرا تو جنگل ول شده بودم .سخت بود ،از همه جا بی خبر باشی و ندونی خونت کجاست ،دوستام چی ؟دیگه تو ذهنشوننیستم ،کمرم درد میکرد ولی بزور بلند شدم ،چند تاگل انچوزا کندم تا به ملاقات مادر پدرم برم ، قدم زنان رفتم و رفتم تا به شهررسیدم ،چشمانم چهار تا شده بود ،همه جا تخریب شده بود..... گلها از دستام افتاد قوم و ترکیبی بین امریکا و مکزیکی به کشور ما مخصوصا پاریس برای قارت منابع و ثروت قراربود چند سال پیش حمله کنه ،وایسا ببینم ،ما الان سال چندیم به سمت مادری که پسرش تیر خورده و سرش رودامن چین چینش بود رفتم،-ببخشید ،سلام منمرینت هستم ،ما سال چند هستیم ؟
+سلام دخترم ،ما سال ۱۹۹۸هستیم
-ممنون،چند ماهه که جنگ شده ؟
+چند ماه؟کاش چند ماه بود ،ما دوساله که به این وضعیت کشیدهشدیم ،هرکدوممون یک جور زخم خوردیم و ازدست دادیم عزیزامون رو... به ما گفتن این هفته کاری بهمون ندارن ولی میترسیم با این حال
با آن حرف اون خانم موی تنم سیخ شده بود ،
-باشه ممنون خدانگهدار .
قدم زنان راه میرفتم که میدیدمخانواده ها گریه کننان بچه هامون رو داخلامبولانس میزارن تا ببرن دفن کنن-امیدوارم بلایی سر خوانوادم نیومده باشه قدم زنان با ترس لرز رفتم که یهو یه مغازه ای رودیدم -چقدر اسمش اشناس ،حس میکنم وقتی بچه بودم چند باری با پدر اینجا اومده بودم
جایی تقریبا تخریب شده ولی محکمی بنظر میرسید که با این همه حمله از سوی نژاد ترکیبی از آمریکایی مکزیکی بازم تقریبا سالم بود، در سفت رو با هزار جور فشار وا کردم و رفتم تو که.....
۲۱۵۷ کارکتر
چطور بودش؟
راستی ژانر عاشقانه هم داره منتظر باشید ،این عکس موقته و منتظرم کاورم درست بشه
و راستی برا دیدن اون گلها رو پایین بکیلیک
و بایی نظرتون رو بگید