نمیخوام عاشق باشم 😡 p7
گوبه عکاس وب اومددد
با پارت ۷ هم آمدد
مهسا پاک نکن کلی سوال از خواننده ها پرسیدم و چون زیاد پست میزارن نویسنده ها میخوام خواننده ها ببینن
بچه ها چجوری کلیپ بزارم تو پست ؟
یکی بیاد پی وی بهم بگه
و اینکه.....
رمانمو منحرفیش کنم؟😁
برید ادامه......
.......از زبان آدرین......
نه !
من نباید عاشق باشم ولی.....
چقدر خوشگل بود
لعنتی جذاب
بدنش چقد خوبهه🤤(اهمم😐)
هوففف
بالاخره کیف منو آقای کافی رو داد
الان قبل آقای کافی میرم سر کلاس
چون جلسه اولم با آقای کافی عه باید زود برم
🏃♂️🏃♂️
......از زبان مرینت.....
کیف آقایون رو دادم
از آقای کافی خواستم که تو کتابخونه بمونم و مرتب کنم اونم اجازه داد
کتابخونه ام شده بود آشغال دونی
پوفف
گند خورده بود تو کتابخونه
همه کتابارو پرت میکنن میرن
یه ساعت مرتب کردم تازه شد نصفش🤕 (کتابخونشون خیلییییی بزرگه)
به قسمت تخیلی رسیدم دیدم .....
چقدر مرتبههه
عین روز اولشهه
کی اینجارو مرتب کرده؟...
(اهمم😐 چون کسی کتاب تخیلی نمیخونه و فقط آدرین میخونه و آدرینم مرتبه برا همین کتابارو دقیقا جای خودش میزاره که مرتب باشه.بچم از شلختگی بدش میاد🥺)
خوبه هااا
کارم کمتر شد
حالا برم آخرین قسمت
قسمت عاشقانه👧📚
هن ؟...
همون پسر موطلایی ست ! داره کتاب میخونه
وای ینی انقدر کارم طول کشیده که کلاس تموم شده؟..
حتما دیگه
رفتم پشتش و کتابارو مرتب کردم(تصویر کاور)
.......از زبان آدرین......
کلاس تموم شد و طبق معمول رفتم کتابخونه
تو بخش عاشقانه داشتم کتاب میخوندم که.....
مسئول کتابخونه اومد و کتابا رو مرتب کرد
ام....
حداقل میتونم بپرسم که اسمش چیه
نه؟(اوه اوه اوه😁)
من : .........
{پایان پارت}
خب خب خب
لحظه حساسی قطع کردم نه؟😁
دیه بوبخشید
یه سوال¿
شما دوست داریم من از نینجودسوم عکس بگیرم؟
حس بدی گرفتم وقتی اون پست رو گذاشتم
بگین دوست دارین یانه؟
خب؟
آفرین
پس تا پارت بعد بالای ۴۰ تا کامنت و بالای ۳۰ لایک❤
من میدانم شما میتوانید😁
بابای👋🏻