The last world. P3

Melody Melody Melody · 1402/05/02 14:17 · خواندن 2 دقیقه

 این پارت سه برای پارت بعد باید لایک و کامنت زیاد باشه وگرنه ادامه نمیدهم 🥹

به ادامه مراجعه نمایید 🫳🏻

 

 

تو هواپیما نشسته بودم که آلیا پیام

هشدار رو فعال کرد . گوشی موبایل ها زنگ می خورد 👾  هشدار هشدار ¡

کاپیتان از بلند گو اعلام کرد همه آرامش خودشون رو حفظ کنن : مسافران عزیز لطفاً آرامش خود را حفظ کرده و از صندلی خود بلند نشوید .

یه زنه هست که همش گریه میکنه و میگه

بچه اش پاریس هست و پیش مادربزرگ پیرش هست دفاعی ندارن 😕

خیلی وقت بود آکوماتیزی اتفاق نیفتاده بود 🥴🫥دارم شاخ در میارم .

دیگه داشتیم به شانگهای نزدیک می‌شدیم  باید در اولین فرصت تبدیل شم 😩

#فلیکس

عالی شد 😏

اگه به گفته آدرین لیدی باگ توی این هواپیما نشسته باشه الان خیلی هول شده و منتظر اولین فرصت هست 👌🏻😈

#آلیا (ریناروژ)

خیلی غیر منتظره هست 😩🤯

نمی دونم الان باید چیکار کنم 🥴

الان فقط با یه توهم سرش رو گرم کردم ولی اون خیلی قوی هست مرینتتتت😫

یعنی میراکلوس پروانه که خیلی وقته گم شده دوباره پیدا شده 🥲

ولی دست آدم خوبی نیس هیعععع 

باید یه فکری براش بکنم 😠

#آدرین 

واوووو دوباره یکی شرور شد بعد سه سال میتونم لیدی رو دوباره ملاقات کنم 😃

البته اگه حدس من درست باشه و لیدی تو پرواز چین باشه ... پس .... باید سرش رو گرم کنم تا اون برسه 🥹

و ... اگه فلیکس هویتش رو بفهمه ...و 

من و اون تا ابد در کنار هم خواهیم بود 😃🤝🏻

میراکلوسم رو برداشتم و کردم دستم بعد سه ساللل 🥲

سلام پلگ 🥹

_آدرین ..... ت .. تو ....دلم برات تنگ شده بود 😭😭😭😭

🙂فعلا باید تبدیل شیم .

پلگ پنجه ها بیرون 🐈‍⬛

(به ماجرای مرینت برگردیم )

رسیدیم شانگهای 😮‍💨

باید برم یه جایی تبدیل بشم ...

وایسا ببینم .....چیییی?

 ادامه دارد....

«نیاز به مقدار توجه زیادی دارم 🥹😭»

(حرفی از طرف رمانم 🙂)

بوس بای 🫰🏻🍒🍯