سخت اگرچه روشن f2 p3

PaNiA PaNiA PaNiA · 1402/05/02 00:39 · خواندن 2 دقیقه

برین ادامه پلیز 👇

های گایز چطورین ؟ چرا شرط رو کامل نکردید ؟ اگه خوشتون نمیاد بگین . سخت اگرچه روشن قبلا اشوب بود الان ولی نه ..  این پارت شروع ماجراهاست . بریم سراغ رمان .....

 

و بردمش تو اتاق ( منحرف نشین . ) گذاشتمش رو تخت لباسامو عوض کردم و اومدم کنارش دراز کشیدم شیطونه میگفت برم و لباشو ببوسم داشت وسوسم میکرد داشتم بهش نزدیک میشدم که .....

.

.

.

.

.

.

.

.

؟

.

.

.

.

کرم دارم 😊.

.

.

.

.

.

 

.

.

یهو با خودم فکر کردم نمیخوام بترسونمش بهتره از فکرش بیام بیرون . تو همین فکرا بودم که یهو از خواب پرید سریع ازم فاصله گرفت داشت از رو تخت میافتاد که سریع گرفتمش قشنگ توی بغلم بود 🥺🥺 قلبش انگار داشت میکوبید اروم گفتم _ حالت خوبه ؟ + ا...ر....ه ، م.....ن اینجاااا چ....ک...ا...ر ...میک...نم ؟ _ تو اتاق خوابمون چیکار میکنی خب میخوابی دیگه 😂 + ادرین جدی باش . _ باشه بابا نترس . رفتی تو اتاقت لباستو عوض کنی یهو رو تختت خوابت برد منم اوردمت اینجا . + اها ممنون _ خواهش حالا بیا بخوابیم . + باشه شب خوش . _ شبت خوش . 🥰

صبح روز بعد از زبون ادرین

رفتم شرکت تو اتاقم بعد ۱۰ دقیقه منشی در زد و وومد ت  بعدش گف : ببخشید مزاحم شدم خانم کاگامی میخواستند شما رو ببینند . _ باشه ممنون به سرایدار بگو ۲ فنجون چای بیاره و به کاگامی هم بگو بیاد داخل . + چشم ، بفرمایید داخل خانم اگرست . کاگامی اومد تو ... × سلام ادرین . + سلام . _ مرینت خوبه ؟ _ به جای حال من حال مرینتو میپرسی ؟ 😐 × 😅 حال هردوتون خوبه ؟ + اره تو و لوکا و الکس خوبین ؟ ( مرینت قبول کرد الکس بمونه پیش کاگامی و لوکا . ) × ما دو تا خوبیم ول....ی . یهو چهرش ناراحت شد و زد زیر گریه . + کاگامی خوبی ؟ الکس چیشده ؟ × یک ب...یما...ری گرفف...ته 😭😭هق هق . + وای نه الان خوبه ؟ _ نمیدونم 😭😭لوکا بردتش دکتر . + این بیماری که میگی چی هست حالا ؟ _ یک بیماری تومار مغزی . باعث میشه حافظه اش رو از دست بده ( همون سرطان ) . + 😔😔 (ادرین هم اشکش در اومد ) حالا چجوری اینو به مرینت بگم ؟.... پایان 

خب خب تمومید ۱۶ کامنت و ۱۲ تا لایک یادتون نره ❣💋