
رمان دختری گوشه ی دیوار کلاس ششم.🥺😪(پارت هفتم)

بپر ادامه 😉
بعد بهم گفت: میدونم چقدر جلوی بقیه خجالت کشیدی. اما اونا ارزشش رو نداشتن که تو بری بهشون سلام کنی و خودتو معرفی کنی!
بهم گفت: تو یه ادمی، احساس داری، اونا شخصیتت رو خورد کردن و احساساتت رو نادیده گرفتن و فقط تورو ازار روحی دادن،🙂 اما اینو همیشه یادت باشه:
دوستا هیچوقت موندگار نیستن.😌
منم بهش گفتم: چه اهمیتی داره! من احساساتم برای هیچکس مهم نیست، حتی اگرم یهویی ناپدید بشم کسی متوجه جای خالی من نمیشه، من خیلی توی پیدا کردن دوست بد شانسم😔
بهم گفت: چرخه ی زندگی ما ادما همینه، به کسی بدی کنن، بدی بهشون برمیگرده، و اگر خوبی کنن، خوبی بهشون برمیگرده. حتی اون دخترایی که اینکارو باهات کردن ، دیر یا زود عواقب شدیدی رو باید پرداخت کنن😬!
مامان شارمین: با حرفاش حالم خیلی بهتر شد که گفت: فعلا جایی ناپدید نشو، دلم نمیخواد دوست جدیدم ناپدید بشه😄😄
منو لونا هم خندیدیم😄و ازش تشکر کردم و بغلش کردم و به کلاس رفتیم.
پایان فلش بک.
شارمین: وقتی این حرف هارو شنیدم، یه سوالی توی ذهنم به وجود اومد، از مامانم پرسیدم: بعدش که بزرگتر شدین چی شد؟ گفت: اون ازدواج کرد و یه دختر به دنیا اورد. ولی اون حرفی که گفت دوستا هیچوقت موندگار نیستن، اما اون تا الان با من در ارتباطه و هنوز مثل قبل باهم دوستیم، ینی خیلی بیشتر از قبل. و لونا دوست موندگار و مهربون من بوده و هست😉
منم خوشحال شدم و مامانمو بغل کردم. و خوابیدم. 😴
..........................................................
فردا صبح:
شارمین:رفتم مدرسه و به همه سلام کردم و پیش کیتی نشستم. اون چهره اش بی احساس بود، اما از درون غم بزرگی تو دلش بود، میتونستم حسش کنم.😣
ولی امروز و فردا راحتم ، چون الینا نیست که رو مخم راه بره😌
رفتم پیش کِیتی و بهش گفتم: بابت دیروز متاسفم! اصلا دست خودم نبود، چون....... چون ......... من ... هیچ دوستی نداشتم و سعی کردم..... سعی کردم که خودم رو بی احساس و سرد نشون بدم تا شاید با این کارم کسی بیاد سمتم، ولی اشتباه میکردم، تو بهترین دوستی هستی که تا حالا داشتم! لطفاً... منو ببخش🥺
کِیتی یهو گفت: من می بخشمت، ولی بار اخرت باشه که دیگه با من قهر میکنیا! بعدش منو بغلم کرد و گفت: توهم بهترین دوستی هستی که تا حالا داشتم! منم خیلی خوشحال شدم و اشک شوقی از چشمم سرازیر شد.....
عه تمومید( ˘ ³˘)❤
لایک و کامنت یادتون نره پیشی کوچولو های من! 🥺😽💜🐈🐈⬛
پارت بعد پارت اخر هست و قراره خیلی هیجانی باشه🤩پس تا پارت بعد بای بای🥹😉