آرزو بودن با تو🫧f3 p5
آنچه گذشت:من به انتخابم افتخار میکنم_آخه فالگوش بودیم_لیدا داشت تو بغل نیت گریه میکرد_من چند بار بگم من خواهرم تو دوست دارم
از زبان مرینت
جک:آخه من چند بار بگم من خواهرم رو دوس دارم.
من:ولی تو ناتنی هستی پس نمیتونی روش داد بزنی ببخشید اینجوری گفتم
جک:اشکال نداره
من:الکس،کاگامی کجاست
الکس:کاگامی خسته بود خوابید ، راستی لوکا کجاست
من:آممم نمیدونم بهم گفت میرم خونه دوستم
آدرین:اگر شانس من باشه لوکا رفته خونه دوس دخترش و مرینت باید آشتی بده همرو
ادرین:الکس یک لحظه بیا کارت دارم
و آدرین دست الکس رو گرفت که بره
من داد زدم:آدرین
آدرین خیلی ترسید و سریع اومد نشست
من رو به آدرین کردم:آدرین یک سوال بپرسم راستش رو میگی
آدرین:مگه من دروغ هم میگم حالا بپرس
من:آدرین چرا تو عادت داری دست همرو میگی من میخوام برم سوار ماشین شم دستم رو میگیری میخوام قهر کنم دستم رو میگیری میخوام برم امتحان بدم دستم رو میگیری و حالا میخوای بری تو اتاق دست الکس رو میگیری چرا فقط بلدی دست آدمارو بگیری(😂😅🤣)
نیت:داریم از بحث خارج میشیم
من:اصن به لوکا زنگ میزنیم بیاد اینجا(آخه لوکا خوب آدمو آروم میکنه)
و زنگ زدم بعد از چند بوق یک نفری برداشت صدای دختر بود
دختره که گوشی لوکا رو جواب داد و گفت:الو
بعد صدا هایی میومد لوکا گوشی رو برداشتم
لوکا:سلام مرینت
من:سلام لوکا میشه بیای اینجا یک مشکل بیش اومده
لوکا:راستش مرینت من خونه یکی از دوستام هستم
من:نمیخواد مخفی کاری کنی فهمیدی خونه دوس دخترت هستی حالا هم اشکال نداره بیا اینجا
لوکا:آممم باشه
و قطع کردم
آدرین:مرینت یه لحظه میای تو اتاق
من:باشه
و رفتم تو اتاق
ادرین:مرینت من خسته شدم یا این میاد خونه ما یا اون
من:مگه چیشده
آدرین:اگه اینجور باشه شاید دیگه نتونم باهات حرف های خصوصی بزنم دیگه شاید نتونم بغلت کنم
من:چرا نتونی
ادرین:آخه زشته جلو اینا
من:چی زشته کاگامی شبا تو بغل الکس میخوابه و الان لیدا تو بغل نیت هست با اینکه اونا ازدواج نکردن ولی ما ازدواج کردیم
آدرین:باشه.
و رفتیم تو اتاق و نشستیم و دیدم لیدا بس که گریه کرد خسته شد تو بغل نیت خوابش برده و چند تا الامت به جک و الکس و آدرین دادم و رفتیم بیرون از اتاق و نیت هم تو اتاق کنار لیدا موند.
و رفتیم رو مبلا نشستیم
من:جک تو........
و صدا در اومد و درو باز دیدم لوکا هست
من:سلام لوکا پس دوس دخترت کو
لوکا:مری این کاری بود که کردی الان تو ماشینه با من قهر کرده
من:خودم درستش میکنم
و رفتم سمت ماشین خودش اومد بیرون و اون رُزیتا بود یکی از دوستام که از دانشگاه رفت یک دانشگاه دیگه و من دیگه ندیدمش و از دیدنش خیلی خوشحال بودم و هردو مون پریدیم بغل هم و با کلی احوال پرسی رفتیم داخل
و الکس خسته شد رفت پیش کاگامی خوابید
و به لوکا یک اتاق نشون دادیم و با رزیتا رفتن بخوابن و به جک هم یک اتاق نشون دادیم
و من و آدرین رفتیم تو اتاق مشترکمون و دو تامون رو تخت دراز کشیدیم و من پشتم به آدرین بود ۵ دقیقه گذشت و هنوز خوابم نبورده بود و دستایه آدرین دور کمرم حلقه شد و منو کشید تو بغلش و در همون حالت خوابیدیم
فردا صبح از زبان مرینت
..................................................
🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓
اینم از این و فردا میخوام یک عکسایی از میراکلس بزارم که هیچ جا ندیدی هیچ جا فعلا بایییییی