سخت اگرچه روشن f2 p2

Pania Pania Pania · 1402/04/30 19:32 · خواندن 2 دقیقه

بپرین ادامه پلیز ❤👇

سلام قشنگا از اونجایی که کسی برای نظرسنجی نظر نداد و پارت های زیادی از سخت اگرچه روشن گذاشتم . این رمانو ادامه میدم . میخواستم دیروز پارت بزارم ولی ۳ تا پست گذاشته بودم . برای همین گذاشتم ولی این پارت طولانیه . 

 

و به سمت خونه حرکت کردم . این هوا جون میده واسه پیاده روی ! خیلی خنکه ولی ابریه بهتره پیاده تا خونه برم بالاخره رسیدم خونه ، در زدم بعد ۳۰ ثانیه رزی درو باز کرد تا لباسمو عوض کنم خریدامو جا به جا کنم و نهار بخورم ساعت ۴ شد هوا خیلی دلگیر بود 🥲 کناره پنجره نشسته بودم و به هوای ابری و بارونی گاه میکردم _ خانم چرا به پنجره زل زدید ؟ + نمیدونم رزی ، کاری غیر این ندارم . _ میخواید براتون دفتر طراحیتون رو بیارم لباس طراحی کنید ؟ + ای کاش ادرین میومد، نه لازم نیست ایده ای برای طراحی ندارم . _ باشه خانم . یهو صدای در شنیدم رزی رفت درو باز کرد یهو با چهره ی ادرین مواجه شدم . 🤯 + ادرین خودتی ؟ _ نه پس عمم ! 😂 اره عشقم خودمم . + اما مگه جلسه نداشتی ؟ _ ارع ولی عشقم مهمتره . + تو از کجا فهمیدی حوصلم سر رفته ؟ _ عه پس حوصلتم سر رفته بود .😄 اوسکل خانم ( عه اوسکل چیه بی ادب ؟ جلوی رزی ) امروز سالگرد دیدارمونه ۴ سال پیش امروز ما همو دیدیم . + واو تازه یادم اومد . عجب حافظه ای داری ! + حافظم خوب نیست ولی محاله این روزو فراموش کنم . حالا بجنب لباس بپوش بریم بیرون . +الان ؟ تو این هوا ؟  _ ارع مشکلش چیه اسمون بیاد زمین من امروزو بیخیال نمیشم . رفتم لباس جدیدمو پوشیدم و رفتیم تو ماشین _ واو عجب لباسی تاحالا ندیدمش ! + اره جدیده . داریم کجا میریم ؟ _ میفهمی . بعد چند دقیقه رسیدیم یک پل بود که کلی عکاس روش وایستاده بودن . _ میخوام امروز ثبت شه ! + چه ایده ی قشنگی رفتیم و کلی ژست گرفتیم ادرین منو رو هوا برد بغلم کرد با هم فیلم رقص گرفتیم ...... بعد عکاسی 

 _ خب بهتره بریم شام بخوریم .+ فکر خوبیه ! رفتیم یک رستوران فوق العاده شیک خیلی قشنگ بود کناره پنجره نشستیم . × خوش اومدید چی میل دارید ؟ + ........ _ ......... × چشم  . شام که خوردیم رفتیم تو ماشین 

_ دیدی چقدر تو بارونم خوش میگذره ؟ _ با تو همه جا خوش میگذره . _ خود شیرین ؟ + 😁 . اخیش بالاخره رسیدیم . وارد خونه شدیم ... + من میرم لباسامو عوض کنم . _ باشه . از زبون ادرین : رفت لباساشو عوض کنه ولی دیر کرد نگرانش شدم دیدم تو اتاقش خوابش برده . انقدر ناز خوابیده بود 🥺 اروم بغلش کردم ....

پایان این پارت خیلی طولانی بود . اگر پارت بعدی میخواید ۲۴تا کامنت و ۱۴ تا لایک 🥰