new world 🌍p34
همین چند دقیقه پیش پارت 23 رو دادم ولی الان یه پارت دیگه هم میدم ولی شرط های پارت قبل رو کامل کنید 18 تا کامنت کامل شد فقط الان 26 تا لایک مونده
آدرین : مرینت بیا ماهم آخره هفته ازدواج کنیم یعنی همون روزی که از لایلا شکایت می کنم
مرینت : ولی ما زیاد وقت نداریم
آدرین : همه کارا رو چند وقت پیش انجام دادم همه چی آمادس هم خونه و هم وسایل خونه حتی تالار عروسی آرایشگاه برات لباس عروسم گرفتم
مرینت : من نمی دونم همه چی یهویی شد
آدرین : ما که اول یا آخر می خوایم ازدواج کنیم بیا تا وقتی که هیچ تهدیدی نیست ازدواج کنیم ، مرینت لطفا قبول کن تا وقتی لایلا نیست بیا ازدواج کنیم اینجوری دیگه نمی تونه اذیتمون کنه مارو از هم جدا کنه
مرینت : من خب اممم نمی دونم
آدرین : خب پس فردا میام خواستگاری
مرینت : ولی تو داری یهویی تصمیم می گیری حتی هنوز پدر و مادرمم نمی دونن که با تو آشتی کردم و تو همه کارای ازدواج رو انجام دادی
آدرین : به اوناش فکر نکن فقط اینو بدون من فردا میام خواستگاریت
مرینت : من یکم می ترسم آدرین : از چی؟ از لایلا چرا ازش می ترسی اون نمی تونه کاری کنه دیگه هیچ کاری نمی تونه بکنه پس دیگه ازش نترس
مرینت : باشه
/ فردا خونه پدر و مادر مرینت /
مرینت : مامان و بابا من باید یه چیزی بهتون بگم
تام : می خوای از فرانسه بری؟
مرینت : نه
سابین : می خوای با پسر عموت ازدواج کنی
مرینت : نههههه اصلا حرفشم نزنید
سابین : پس می خوای چیکار کنی؟؟؟؟؟؟
D : مرینت همه چیزو براشون تعریف می کنه
تام : می دونستم آدرین کله زرد بچه خوبیه
سابین : تام توهم یه لقب براش گذاشتی ول کنم نیستی
تام : خب چی بگم، بگم کله قرمزی؟
سابین : هیچی ولش کن من برم با امیلی غیبت کنم ( امیلی دوسته سابین) بهش بگم پسرش قراره با دخترم ازدواج کنه
مرینت : مامان، مامان امیلی خودش می دونه
سابین : مامان امیلی؟؟؟؟
مرینت : گفتش مامان امیلی صداش کنم
سابین : پس از همین الان داره مادر شوهر بازی در میاره
مرینت : چه ربطی داره من مامان امیلی رو خیلی دوست دارم
سابین : آدرین بخاطر تو چند بار با دمپایی از مامانش کتک خورده
مرینت : شما هم می دونید
سابین : امیلی بهم گفت
پارت بعد 25 لایک و 20 کامنت و شرط های پارت قبلم هستش
چالش : نویسنده مورد علاقت تو این وبلاگ کیه 🙃؟
چالش فقط برای سرگرمیه ☝
خدافظ🥰