رمان مریکت پارت ۳

lily lily lily · 1402/04/28 18:42 · خواندن 3 دقیقه

سلام سلام

من اومدم با پارت ۳

پارت خیلی جذابیه 

احتمالا پارت بعدی منحرفی باشه 

اگه بود هشدار میدم

بزن بریم

پرستار عشق به سمت برج ایفل میره  و توی راهش همه رو اشعه ای میکنه .

نادیا(گوینده اخبار ): یک فرد جدید مورد همه ی اکوما قرار گرفته. لیدی باگ و کت نوار کجایید؟

اتاق مرینت در همون لحظه:

پلگ با انگشتر کت نوار وارد میشه و میگه: کت نوار نیاز به استراحت داشت.

مرینت: وای کت نوار کجایی کاش بودی)و میدیدی 🤣🫠)

مرینت تبدیل میشه و به برج ایفل میره.

پرستار عشق :بالاخره اومدی کم کم داشتم افسرده میدم.

بیا بهم کمک کنیم. من قلب تو رو خوب ميکنم و تو هم میراکلست رو بهم بده.

لیدی باگ:میفهممت قلبت شکسته ولی کار درست نیست لیانا.

پرستار عشق:من لیانا نیستم

لیدی باگ : تو قوی هستی میتونی مقاومت کنی

و لحظه ای گاردش رو پایین میاره و اشعه میخوره

پرستار عشق به سمتش میره ولی ناگهان...

پرستار عشق در حال صحبت با مونارک: من نمی‌تونم اینکارو بکنم 

مونارک توی فکرش :دخترم از چیزی که فکر میکردم خیلی قوی تره.لیانا:وای من چیکار کردم؟ ما الان لاکی چارم میخوایم و لیدی باگ‌. باید من امروز لیدی باگ باشم.لیدی باگ رو به یه گوشه میبره و با چشم های بسته میراکلسش رو درمیاره .

 تیکی:سلام لی.....

لیانا بهش اشاره میکنه که لو نده(توی یه قسمتی مسترباگ بود اون موقعه همون دیدن و اسم مینی باگ بودالان اسمشو عوض کرد که نفهمن کت نوار لیاناست.)

لیانا : برای تبدیل چیکار کنم؟

تیکی : بگو تیکی خال ها روش.

لیانا تبدیل میشه و لاکی‌چارم میزنه و اکوما رو میگیره‌

لیانا(لیتل باگ):میراکلس لیتل باگ

 لیتل باگ به سراغ مرینت میره و گوشوار هاشو با چشم بسته‌ بهش میده.چشم بسته بهش میده براش توضیح با لحن هول شده میگه:من رو اکوما گرفته بود و تو هم توسط اشعه من مورد حمله قرار گرفته بودی و نمیتونستی لاکی چارت رو بزنی یا اکوما بگیری پس من گوشواره توبرداشتم و اکوما رو گرفتم و همه چیز رو درست کردم.

لیدی باگ:واو این واقعا شجاعانه بود.

بهم یه لبخند میزنن و لیدی باگ لیانا رو به خونه میرسونه.

ناتالی: کجا بودی؟

لیانا:ببخشید اگه اکوما منو گرفته بود😑

ناتالی:پس توی اخبار تو بودی؟

لیانا:با اجازه پدرم بله💔😑(جدی هم با اجازه پدرش بود🫥) لطفا برو به آدرین گیر بده. مرتیکه ازخودراضی (یه ذره باهم مشکل دارن چون یجورایی بیشتر توجه ها روی ادرین بوده🫠)

ناتالی:مودب باش لطفا✨️

گابریل(پدرش صداش میزنه)

گابریل:کجا بودی؟

لیانا:به خدا یه بار اکوما گرفتمون همه نگران شدن . شما که کلا اهمیت نمیدادی کجا بودم و هستم؟چی شد ناگهانی به فکر افتادی(بچم کمبود توجه داره🫠)

گابریل:مراقب زبونت باش‌. من پدرت هستم و وظایفمم به خوبی انجام دادم و میدم.

لیانا: اره خیلی(تیکه میندازه)گابریل:

برو توی اتاقت

لیانا:مگه جای دیگه ای هم میتونم برم؟

گابریل: حق نداری امشب توی مهمونی شرکت کنی(یهمهمونی توی مدرسه برگزار میشده که خیلی هم مهم بوده)لیانا با خشم به سمت اتاقش .

لیانا: شاید لیانا نتونه ولی کت نوار میتونه.

باید میراکلسم رو پس بگیرم

پایان پارت ۳

بای بای 🫂