new world 🌍p32

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 1402/04/28 17:45 · خواندن 3 دقیقه

.... 

( شرطای پارت قبل هنوز کامل نشده ولی چون بیکار بودم 

می خوام پارت بدم ☺ ) 

 

 

 

 

 

نینو : دلم برای اینکه سر به سرت بزارم خیلی تنگ شده بود 

آدرین : هنوز همون نینوی شیطونی  نینو : عمران عوض بشم من همینی که هستم می مونم   فیلیکس : اون که معلومه که حتی اگه یه روز نوه دارم بشی بازم تغییر نمی کنی   نینو : خوش به حال نوه هام که همچین بابا بزرگی دارن 

آلیا : خود شیرین   نینو : اینا می گن من که نگفتم    فیلیکس : و همیشه از آلیا حساب می بری   آلیا : اونکه باید حساب ببره وگرنه خودش می دونه چه اتفاقی براش می یوفته 

آدرین : دلم براشون خیلی تنگ شده بود برای کارایی که می کنن خیلی وقت بود کل کل های نینو و فیلیکس رو ندیده بودم احساس می کردم همچی از نو شروع شده مرینت برگشته پیشم، پیشه دوستامم نینو از آلیا حساب می بره، کتک خوردن های فیلیکس از دست کاگامی دلم برای همشون تنگ شده بود ، حتی برای وقتایی که مرینت رو اذیت می کردم و مامانم بخاطر اینکه مرینت رو اذیت کردن با دمپایی می یوفتاد دنبالم  ( خجالت بکش مامانت تا چند سالگی با دمپایی دنبالت می کرده 😐 ) 

فیلیکس : نگا من از کاگامی نمی ترسم تو هم از آلیا نترس   آلیا : آره خیلی هم نمی ترسی خوبه همین یه هفته پیش کاگامی با چوب دنبالت کرد 

کاگامی : تو چی گفتی؟  فیلیکس : غلط کردم   کاگامی : حالا رفتیم خونه بهت می گم کی از کی می ترسم  فیلیکس : غلط کردم اصلا از این به بعد خودم خونه رو تمیز می کنم فقط کاری بهم نداشته باش 

آدرین : عه فیلیکس هنوز با چوب کتک می خوره  کاگامی : فیلیکس تا ابد با چوب کتک می خوره اصلا یه روز نیست 

که با چوب کتک نخوره هر روز می زنمش آلیا : آفرین بعدا روش هاتو بهم یاد بده کاگامی : حتما به مرینت هم یاد میدم 

زویی : به منم یاد بده لوکا بعضی وقتا خیلی اذیت می کنه باید ادبش کنم  کاگامی : باشه اگه اذیتت می کنه با روش های بهتری بهت یاد میدم میلن تو نمی خوای ایوانو بزنی؟ 

میلن : نه خودم بلدم چیکار کنم   کاگامی : پس کارم راحت تر شد 

آدرین : اگه میشه به مرینت یاد نده وگرنه بیچاره میشم 

لوکا : به زویی هم یاد نده من نمی خوام با هفت روش سامورایی کشته بشم از زندگیم راضیم   نینو : ولی به آلیا یاد بده 

کاگامی : نه دیگه نمیشه باید بهشون یاد بدم و نینو تو چه بخوای چه نخوای من به آلیا یاد میدم 

آدرین : نه تروخدا به مرینت یاد نده من همینجوری از دمپایی مادر کتک می خورم نمی خوام یکی دیگه هم اضافه بشه 

فیلیکس با خنده : جدی هنوز از خاله امیلی کتک می خوری خجالت بکش چه افتخاری هم می کنی که با دمپایی می زنتت 

آدرین : من تا پیر شم و نتیجه دار شم باید دمپایی مادر رو تحمل کنم هیچ وقت تموم نمیشه 

آلیا : نینو چرا قرمز شدی 

نینو همون جوری که از خنده غش کرده بود : با دمپایی طبی کتک می خوری یا ابری وای یه دقیقه قیافتو تصور کردم که مامانت با دمپایی افتاده دنبالت و تو هم داری فرار می کنی و فاتحه برای خودت می خونی 

کاگامی : میشه بحث کتک زدن رو تموم کنید حالا هرکی از دمپایی مادر کتک خورده آدرین که اولین نفر نیست 

آدرین : ولی جدی یه بار برای خودم فاتحه خوندم 

مرینت : بحث کتک زدن داشت حوصله سر بر می شد ولی بالاخره تموم شد

 

پارت بعد 24 لایک و 23 کامنت