The Sun.part 2

Paria Paria Paria · 1402/04/28 17:05 · خواندن 3 دقیقه

های گایز:)

بفرمایید ادامه مطالب

پارت ۲
یه رهبر می تونه سقوط کنه
یه لبخند می تونه محو بشه
یه خاطره می تونه تبدیل به رویا بشه
یه روز تولد می تونه تبدیل به روز مرگ بشه:)
                           -----------------------------------------------------
گفت:من وقت ندارم باید تا ساعت ۵ به گروه موسیقیم برسم الان برو کنار ربکا حوصله هیچی رو ندارم.
ربکا با تعجب به او نگاه کرد.قطعا وقت خوبی برای حرف زدن نبود.پس کنار رفت.میکا نگاه خشک و جدی به ربکا انداخت و رفت.کلارا که شاهد تمام صحنه ها بود،سرش را پایین انداخت و یک قطره اشک از روی گونه اش سر خورد و روی دست هایش ریخت.ربکا به سمت او رفت و با دستش اشک کلارا را پاک کرد و او را بلند کرد.کلارا با لحن غمگینی گفت:من می خوام تنها باشم لطفا بزار خودم تنها برم خونه
ربکا سرش را تکان داد و گفت:مراقب خودت باش
کلارا از مدرسه بیرون رفت. تصمیم گرفت کمی قدم بزند.همانطور که قدم می زد تصمیم گرفت به معبد برود.شاید کمی عبادت حالش را بهتر می کرد.وارد معبد شد.زانو زد و دست هایش را به نشانه ی التماس بالا اورد وگفت:کت گاد*الهه ی اول طبیعت با وجود عظمتت قدرت حل مشکلات به من اعطا فرما.(یه چرت پرتی گفتم😂)
دستانش را پایین اورد و به روبرو اش خیره شد.دقیقا همان جا که کت گاد قرار گرفته بود۲ پرچم وجود داشت که از هر کدام از ان پرچم ها وسیله ای اویزان بود.به عقیده ی مردم گردنبند جاودانگی که از پرچم سمت چپ کت گاد اویزان شده بود نماد جاودانگی ان شهر و محافظت کت گاد از انها بود و تلمبه ی پرچم راست نماد حل مشکلات توسط کت گاد بود.کلارا با خودش فکر کرد با وجود اینکه کت گاد قدرت های فوق العاده ای دارد ولی چرا وقتی کودکی ۸ ساله بود وکاملا تنها و رها شده بود و فقط به او پناه می برد که پدر و مادرش را برگرداند کت گاد کاری برایش نکرد. یا اگر او قدرتمند ترین موجود جهان است چرا باید در جای کوچکی مثل معبد باشد.فک کرد اگر کت گاد قدرتمند ترین موجود باشد چرا باید گردنبند جاودانگی بسازد او که به تنهایی می تواند هر کاری می خواهد بکند.فکر عجیبی به ذهنش رسید.کت گاد هیچ کدام از خواسته هایش را بر اورده نکرده است شاید می خواست به کلارا بگوید از گردنبند استفاده کند و با ان خواسته هایش را بر اورده کند.فکر خطرناکی بود ممکن بود مامور های معبد او را ببینند و تصور کنند او دزد است.نگاهی به اطراف انداخت کسی نبود.پس به سمت گردنبند رفت و به ارامی ان را از روی پرچم برداشت و از گردنش اویزان کرد.ناگهان....
                           -----------------------------------------------------
بچه ها کت گاد یه چیزی مثل بت با این تفاوت که شناوره و جنسی مثل بادکنک داره که مردم شهر اعتقاد دارن خداست(قسمت معبد و از ساکورا ایده گرفتم😁)
خب اینم از پارت ۲
امیدوارم خوشتون اومده باشه
پارت ۳ رو فردا میدم
لایک و کامنت فراموش نشه
بای:)