دختر قوی P11
سلام♡
کشتید من رو انقدر گفتید چرا کم کم پارت میدی🥲😂
سعی کردم این پارت رو طولانی بدم💅
هعی....
برید ادامه..........
وقتی وارد تالار شدم اولین نفری که به چشمم خورد مرینت بود.
چقدر با این ارایش و لباس خوشگل تر شده بود.
محو تماشای مرینت که داشت با انا و مریلا حرف میزد بودم که الیا و نینو اومدن و همه براشون دست زدیم.
بعد عاقد اومد و حرف زد و بعد الیا و نینو هم رو بوسیدند، بعد همه براشون دست زدیم.
(یک ساعت بعد)
(مرینت)
همه داشتیم میرقصیدیم که سنگینی نگاهی رو روی خودم حس کردم اما وقتی دور و بر رو نگاه کردم همه در حال رقصیدن بودن و کسی حواسش به من نبود.
یکم بعد نوبت رقص دونفره عروس و داماد شد، همه ی چراغا خاموش شد و اهنگ پخش شد و الیا و نینو شروع کردن به رقصیدن.....
(بچه ها اهنگی که پخش میشه اهنگ you&me جنی هست و اگر اجرای کوچلا رو دیده باشید الیا و نینو دارن اون رقص رو میرن)
بعد از تموم شدن رقص، همه براشون دست زدیم.
(بعد از عروسی)
اخرای عروسی به سمت الیا رفتم.
مرینت: دختر چه خوشگل شدی.
الیا: مرسی دختر، تو هم خیل خوشگل کردیاا حسابی دل بردی.
خندیدم و گفتم: حالا اونقدراهم خوشگل نیستم، راستی مبارک باشه خانم خانمااا
الیا: مرسی ایشالا عروسی خودت.
داشتم با الیا حرف میزدم که یکی از پسرای سازمان اومد کنارم و گفت: ببخشید میتونم یک چیزی بهتون بگم؟
تعجب زده گفتم: اره بگو
گفت: اینجا نمیشه، میشه بریم یک جای دیگه؟
گفتم: اره مشکلی نیست و باهاش به سمت گوشه تالار رفتم، هیچ کس حواسش به ما نبود.
اومد حرف بزنه که گفتم: تو ادرین اگراستی؟ همون که توی سازمان هست؟
گفت: ا... ار..... اره
گفتم: خب چی میخوای بگی؟
توی چهره اش اضطراب و استرس معلوم بود.
گفت: راستش من از وقتی که تورو دیدم خیلی ازت خوشم اومده و.... میشه باهم باشیم؟
گفتم: راستش... من تاحالا معنی عشق رو درک نکردم و حالا دوست ندارم درک کنم. اصلا این همه ادم چرا عاشق من شدی؟ میتونستی عاشق انا بشی یا عاشق مریلا باشی.
گفت: اخه من تورو یک جور دیگه ای میبینم. تو برام با همه فرق داری.
گفتم: راستش نمیدونم... باید فکر کنم
و بعد رفتم.
اصلا چرا باید یکی عاشق من بشه؟ مگه من چی دارم؟ حقیقتا حرفش رو نمیتونم هظم کنم. تا حالا کسی عاشق من نشده که بخواد بهم اعتراف کنه. اگر این همه مدت عاشقم شده بوده پس چرا زودتر بهم نگفته؟
همینجور هی سوال میومد توی ذهنم.
یهو مریلا گفت: مرینت حواست کجاعه دوساعته دارم صدات میزدم.
گفتم: ببخشید حواسم جای دیگه ای بود.
مریلا: مشکلی پیش اومده؟
مرینت: نه چیزی نیست.
مریلا: مطمئنی؟
مرینت: اره نگران نباش.
بعد از الیا و نینو خدافظی کردیم و به سمت خونه رفتیم....
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2667 کارکتر
بیشتر از این نتونستم بنویسم ببخشید☆
امیدوارم خوشتون اومده باشه♡
از اونجایی که توی کامنت ها داشت دعوا میشد کامنتارو بستم🥲🙂
هعی.....