عشق حقیقی پارت ۹
ماشالله لایک و کامنت های پارت قبل رو سریع به حدی که باید رسوندید پس بفرمایید ادامه
فردا بعد از ظهر
از زبون مرینت
تازه از دانشگاه بیرون اومده بودم و تو راه خونه بودم و برای پارتی امشب خیلی هیجان داشتم ولی یزره استرس هم داشتم چون مونده بودم چجوری امشب با آدرین برخورد کنم که سرمو تکون دادم و به خودم گفتم مگه بقیه ی روزا چکار میکردی امروزم هم همون کار رو بکن بیخیال فکر کردن شدم و به راهم ادامه دادم و آدرین هم همونجور ی که گفته بود آدرس رو برام فرستاد بعد از چند دقیقه راه رفتن به خونه رسیدم و به ساعت نگاه کردم دیدم ساعت شیشه پس رفتم یه دوش گرفتم و لباس پوشیدم و یه آرایش ملایم هم کردم ساعت شیشو چهل دقیقه شده بود پس از خونه بیرون اومدم و به آدرسی که آدرین بهم داده بود رفتم و چون آدرسی که آدرین برام فرستاد بود زیاد دور نبود و زود رسیدم وقتی رسیدم با یه امارت خیلی بزرگ روبرو شدم البته بیشتر به قصر میخورد تا امارت نگهبان هم دم در وایساده بود و خواستم برم تو که جلومو گرفت و گفت: ببخشید خانوم شما نمیتونید وارد بشید مگه اینکه اسمتون تو لیست باشه لطفا اسمتون رو بگین گفتم: مرینت گفتش: بفرمایید بعدش که وارد شدم و رفتم تو امارت تمام همکلاسی هام بودن و همه چیز اونجا بود از شیرینی گرفته تا مشروب و عنواعه نوشیدنی ها و چند تا بار هم دور تا دور اونجا بود یه زره به دور و اطرافم نگاه کردم که آدرین رو دیدم و اومد سمتم و گفت : سلام خوشگل شدی که قلبم شروع کرد به تند تپیدن و گونه هام سرخ شد و با خجالت گفتم : م..........ممنون که آدرین لبخندی زد و گفت : تا چند دقیقه دیگه پارتی شروع میشه تا اونموقع از خودت پذیرای کن . گفتم : باشه و آدرین رفت
از زبون آدرین
داشتم به دور و اطرافم نگاه میکردم که شاید مرینت رو ببینم که واقعا دیدمش خیلی خوشگل شده بود و تا دیدمش قلبم تند تند میزد پس رفتم و بهش گفتم خوشگل شدی که گونه هاش قرمز شد و با خجالت گفت: م........ ممنون با خودم گفتم تاحالا به گونه های قرمزش دقت نکرده بودم خیلی خوشگلش میکرد و البته بامزه لبخندی زدمو بهش گفتم : تا چند دقیقه دیگه پارتی شروع میشه تا اونموقع از خودت پذیرای کن گفت: باشه و بعدش رفتم پیش نینو و بهش گفتم نینو پارتی رو شروع کن.
از زبون مرینت
یزره تشنمه شد رفتم یه لیوان آب از بار گرفتم و خوردم که یه آهنگ شروع شد خیلی آهنگ آروم و قشنگی بود و همه رفتن وسط و شروع به رقصیدن کردن منم به بار تکیه داده بودم که آدرین اومد سمتم و گفت: افتخار میدین و دستش رو به سمتم دراز کرد خیلی خوشحال شدم و یه لبخند زدم و گفتم : حتما و دستمو گذاشتم تو دستش که جفتمون رفتیم و رقصیدم خیلی برام لذت بخش بود و اون لحظه حس بینظری داشتم به طوری که نمیتونم توصیفش کنم عطر تنش رو تو تک تک سلول های بدنم احساس میکردم و بهم آرامش میداد بعد از بیست دقیقه رقصیدن همه رفتن نشستن و من و آدرین هم همینطور من یزره دلم مشروب میخواست پس رفتم یه لیوان مشروب از بار گرفتم و خوردم ولی بعدش احساس کردم که گرممه و کنترلم دست خودم نبود نمیدونم چم شده بود یعنی من با یه لیوان مست شدم نمیتونستم درست تمرکز کنم کلن گیجه گیج بودم و خیلی گرمم بود بخاطر همین تلو تلو خوران به سمت حیاط رفتم که یهو سرم گیج رفتو خوردم به آدرین و افتادم تو بغلش و لبام رفت تو لباش با اینکه مست بودم ولی بازم اخلاقه خجالتیم رو نتونستم ترک کنم و مثل گوجه فرنگی شدم چون من نمیتونستم حتی درست فکر کنم دیگه چه برسه به وایسادن روی پاهام پس تو همون حالت موندم که توجه همه به سمت ما جذب شد ولی من اهمیتی نمیدادم و فقط میخواستم همینجوری ببوسمش ولی مثل اینکه آدرین از خجالت آب شده بود و سریع منو از خودش جدا کرد و بلند شد و منم بلند کرد و منو برد روی یه صندلی نشوند و بعد رفت
از زبون آدرین
داشتم با تلفن همراهم صحبت میکردم که یهو مرینت خورد بهم و افتاد تو بغلم و لباش رفت تو لبام من شوکه شده بودم ولی حس خوبی داشت و.............
خب این پارت هم تموم شد امیدوار خوشتو اومد باش اگه پارت بعد رو میخواین ۱۵ لایک و ۳۰ کامنت تا پارت بعد خدانگهدار