نجات زمین P58
سلام حرفی ندارم بریم ادامه مطلب
_اگر می خوای اون رو پیدا کنی باید به بئد هایی که میگم بری اول به بئد آینده برو اونجا می تونی آینده رو ببینی کمک زیادی بهت می کنه اما بئد هایی که لوسیفر ساخته برای عبور نیاز به چیز هایی داره که کمیاب هستن برای رفتن به بئد آینده به گل سرزمین ارواح نیاز داری.
ماریوس:اما خیلی کمیابه.
_درسته کمیاب هست اما تو اون گوی رو داری و به گوی گیاه اشاره کرد.
ماریوس از خوشحالی خندید و گفت:درسته خیلی ازت ممنونم چیزی دیگه ای هست که نگفته باشی؟
_نه فقط بئد های آینده و گوی ها رو فراموش نکن.
ماریوس:باشه دیگه میرم به بئد آینده و با گوی گیاه یه گل رو به وجود اورد و برداشت و وارد بئد آینده شد اطراف تمام سفید بود که صدایی از اطراف شنید:گل رو داخل شیشه بزارید.
ماریوس جلو رفت و گوی رو داخل شیشه ای که اونجا بود گذاشت کم کم سفیدی ها از بین رفت و تصویر های جلوی اون اومد خودش رو میدید تونست جای همه چیزهایی که نیاز داره رو پیدا کنه و وارد دنیای گوی ها میشه دنیای کوچیک بود طبقه طبقه های بلندی اونجا بود که همش با گوی چیده شده بود اونجا تونست لوسیفر رو پیدا کنه و بعد از جنگیدن باهاش موفق نمیشه و به شکل خیلی بدی می میره ماریوس بعد از دیدن اون خیلی ترسید شکه شده بود از بئد بیرون رفت همش اون لحظه داخل ذهنش میومد به زمین برگشت همه داشتن المانتس رو بازسازی می کردن فیلیکس اون رو دید و خوشحال شد اما وقتی بهش نگاه کرد تعجب کرد ترس رو میشد از داخل چشماش دید رفت پیش اون اما ماریوس حتی نفهمید که فیلیکس اومده اونجا ماری بقیه پیش اون میرن وقتی بهش دست میزنن به خودش میاد و بهشون نگاه می کنه و میگه:م..من..ن.نم.نمیتونم و گریش میگیره بقیه که نمی دونن چه اتفاقی افتاده با تعجب نگاش می کنن.
بن:چی شده؟
ماریوس:منو بب.. ببخشین گوی شما رو گرفتم.. و..ولی هیچ کاری نمی تونم بکنم.
ممنون که این پارت رو خوندین ببخشین خیلی کوتاه شد امروز سرم شلوغه نتونستم بیشتر بنویسم😘😘