سکوت عاشقانه F2 _ p11
انقدر دیر کردم که خجالت میکشم ولی منتظر کاور بودم که merinet:بهار نویسنده رمان بلاخره درست کنه دستش درد نکنه خیلی ممنونم بهار جون*برای همه کاور درست میکنه*💐💐🔮تازه 1بار هم پارت 11 رو دادم ولی کسی لایک نکرد کامنت نذاشت مهسا موقت کرد 😔😔راستی تا یادم نرفته تو کاور اونی که شبیه لوکا هس رابینسونه
آدرین:نینو من چن وقته عاشق مرینت شدم ولی میترسم بش بگم
N:رفیق تو عاشق شدی؟
A:بله 😑
N:واییی ولش کن مهم نیست
A:چه عجب مخت کار کرد
N:😶😶 میگم تو پاریس بش بگو آخه اونجا شهر عاشقاس 🥲🥲عاححححح
A:عاحح از دست تو ولی ایده خوبیه
N:با آلیا حرف بزنیم خوبه چون اون بهترین دوستشه
A:عام.....باوشه ت با آلیا هماهنگ کن
N:باشه
#مرینت
عاقا تونل وحشت تموم شد ما منتظر موندیم ولی نینو و آدرین نیومدن
M:آلیا نکنه اینا رفتن تنهایی پشمک بخورن🤔😶😯
AL:اونا هاشو
M:شما دوتا میخواین تنها پشمک بخورین؟
A:ما غلط بکنیم
عاقا کلی بازی کردیم اومدیم خونه رفتیم لباسامونو عوض کنیم
#آلیا
تو اتاق بودیم من و نینو
N:فهمیدی؟دو دلاری ت افتاد؟(خو چیه واحد پول اونا دلاره و سنت مال ما ریال و تومان ،تقصیر من چیه؟والا!)
_آره
+پس بگو
_من و تو و آدرین .......(یوها هاهاهاهااااا فک کردین به این زودیا نقشه شونو میگم کور خوندین میگم 😛🤪😝😈😈😈)
+آفرین
#مرینت
لباسام رو عوض کردم امیلی جون اومد داشتیم شام میخوردیم که یهوووووووووووووووو
پایین تر
خوبه همینجا🤪
زنگ در خورد
AL:من باز میکنم
آلیا رفت و اومد
AL:دعوت نامه جشن نامزدی مارک و ادرینا اومدددد🤩
واکنش همه:🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩
2000کارکتر شد *جز کرم ریختن ها*
M:واییییی !باور م نمیشه انگار همین دیروز بود مارک میخواست بهش بگه دوسش داره!(2هفته پیش بود فرزندم با آگاهی بحرف😑🤏🤌🤌🤌🤌)
A:.......
این داستان ادامه دارد.......
خو دیگه تموم شد
راستی یه سوپرایز باحال دارم براتون فردا یا شنبه میگم😘
اگه از این پارت حمایت کنین سوپرایز دارم
باییییی