آرزو بودن با تو🫧f2 p6

𝙈𝙚𝙝𝙧𝙨𝙖 𝙈𝙚𝙝𝙧𝙨𝙖 𝙈𝙚𝙝𝙧𝙨𝙖 · 1402/04/21 14:55 · خواندن 1 دقیقه

حرفی ندارم برو ادامه مطلب

از زبان مرینت 

سوار ماشین شدیم و آدرین هم برای آزمون میومد باهام

و رسیدیم وارد شدیم و با چیزی که دیدم نمیخواستم ۲ بال دربیارم بلکه ۹ بال دربیارم ۷یلی خوشحال بودم

 

پریدم بغل لوکا 

 

از زبان آدرین 

 

دیدم مرینت پرید بغل یکی از کارمند های اینجا خیلی عصبی شدم و مرینت هم از بغل اون پسر بیرون اومد و گفت: آدرین معرفی میکنم پسر دایی من لوکا..............لوکا معرفی میکنم شوهرم آدرین 

 

آدرین:آها مرینت فکر نمیکنی بغل هرکی نباید بپری

 

#از زبان مرینت#

من:چی منظورت رو نمی‌فهمم

 

بیا تا برات توضی بدم

رفتیم یه گوشه و..................

 

من:چته بگو

 

ادرین:منظورم اینه بده وقتی ازدواج کردی بپری بغل یک پسر که پسر دایی ته و از تو بزرگ تره 

 

با یک صدا بلند خندیدم که ۱۲ خونه اونور تر میرفت. 

 

آدرین:چته میخندی

 

من:آدرین لوکا ۶ سال از من کوچیکتره اینجوری بگم که الکس به لوکا شیر میداد(😂😂😂)  مگه تو تالار ندیدیش

 

آدرین:آها که اینطور 

۲ ساعت بعد از زبان مرینت 

آزمون دادم و قبول شدم و اینکه قبل رفتن که برم آزمون بدم گفتم لایلا زر زر کرد و دروغ گفت

 

از زبان لوکا

 

خوشحال شدم که.................

 

🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀🎀

ببخشید کم بود این بار شارژم از اون پارته کم تره