new world🌍p26
کاور خوبه؟؟
مرینت : یعنی آدرین ولم نکرده اون برای نجات جونم این کارا رو کرده بود بخاطر من زندگیشو نابود کرد
مایکل : آره آدرین می خواد برگرده ولی هر راهی که پیدا می کنه لایلا بازم تحدیدش می کنه و الان آدرین همه جارو داره دنبالت می گرده ولی پیدات نمی کنه تو باید بری پیشش برو شرکتش اونجا می تونی ببینیش تنها جاییه که لایلا زیاد نمیره باید بری اونجا و باهاش حرف بزنی من الان آدرینو درک می کنم خودمم چند سال حالشو تجربه کردم منم مثل آدرین که نمی تونه زیاد نزدیکت بشه منم نمی تونستم به رایلی نزدیک بشم و تنها آرزوم این بود که یه روز دوباره ببینمش آدرینم الان آرزوش اینه که تو رو ببینه برو پیشش
مرینت : ولی اگه رفتم پیشش بهش چی بگم بهش بگم که می دونم بخاطرم چی کار کرده
مایکل : آره بگو این الان می تونه یه امید برای آدرین باشه که تو برگردی و مطمئن بشه که هنوز دوسش داری و هر چه زود تر برو پیشش
.........
مرینت : مایکل و رایلی رفتن و قرار شد فردا برم پیشه آدرین خوشحال بودم از اینکه بعد از چند سال دوباره قراره ببینمش حتی حالا که می دونم چیکار کرده می تونم دوباره لیدی باگ بشم ، داشتم فکر می کردم که چیکار کنم و به کوامی ها هم فهمیدن آدرین بخاطر من چیکار کرده و از این که تیکی قرار بود برگرده خوشحال بودن چند ساعت 1 دیگه هم باید می رفتم خونه می رفتم خونه کاگامی و فیلیکس ( باهم زندگی می کنن) همه رو دعوت کرده بودن خونشون ( همه یعنی دوستاشون) رفتم حاضر شدم و گردنبندی که آدرین برای تولدم بود رو انداختم و رفتم ( مرینت ماشین داره) قبلا با آدرین قرار بود اسم بچه هامون رو بزاریم ِاما هوگو و لوییس ( اینا واقعا اسم بچه هاشونه تو خود میراکلس معلوم شد) یعنی واقعا امکان داره که اونا یه روز دنیا بیان داشتم به همین چیزا فکر می کردم که رسیدم به خونشون وقتی رفتم تو آلیا و نینو اونجا بودن و غیر از اونا هنوز کسی نیومده بود یعنی می تونستم بهشون بگم که آدرین بخاطر من اون کارا رو کرده، اونا راجب آدرین بد فکر می کنن اون یه پسر مغرور می دونن ( تو پارت قبل یادم رفت بگم مرینت و آدرین و دوستاشون 23 سالشونه)
مرینت : بعد از اینکه همه رو دیدم داشتم فکر می کردم قضیه آدرین رو بگم یا نه برای همین تصمیم گرفتم بگم اونا دوستای آدرینن
( بعد از تعریف کردن همه چی)
نینو : یعنی هیچ تقصیر آدرین نبوده
مرینت : نه همه چی تقصیر لایلا و داداشش بوده
فیلیکس : ما راجب آدرین اشتباه فکر می کردیم
کاگامی : کاش همه اون حرفارو بهش نمی گفتیم
آلیا : آره اون فقط مجبور بوده
فیلیکس : مرینت فردا می خوای بری ببینیش
مرینت : آره می خوام ببینمش و راستش دلم براش خیلی تنگ شده
نینو : پس برو ببینمش این بهترین فرصت برای اینه که تو و آدرین دوباره باهم باشین
مرینت : ولی اگه لایلا نزاره چی
آلیا : اون هیچ کاری نمی تونه بکنه حالا که همه چی معلوم شده
مرینت : امیدوارم
/ فردا /
مرینت : دم در شرکت ادرین بودم دست و پاهام می لرزید استرس داشتم رفتم تو شرکت
مرینت با صدای لرزون : سلام می خوام آدرین آگرست مدیر شرکتو ببینم
منشی : الان بهشون می گم
( بعد از چند دقیقه)
منشی : می تونید برید داخل
مرینت : ممنون ، رفتم تو و در زد که گفت بیا تو در رو باز کردم و رفتم تو
آدرین : نمی دونستم کی به دیدنم اومده چون کسی قرار نبود بیاد وقتی اومد تو تعجب کردم اون مرینت بود وقتی کامل اومد تو از روی صندلیم بلند شدم
آدرین : مرینت؟
مرینت : همین که اسمم رو گفت بغلش کردم
تموم شد برای پارت بعد 22 لایک و 14 کامنت
راجب مایکل چی فکر می کردین؟ فکر می کردین اینجوری بشه؟
بنظرتون کاور خوبه؟