بلاخره 🦢 پارت 18

bahar:) bahar:) bahar:) · 1402/04/20 13:47 · خواندن 2 دقیقه

سلام سلام من تنهایی بدون یوکی چان برگشتم . چیه ؟ خب باهام قهره 🥺 میخوای هم داستان رو نخون 😡

هاهاهاهاهاهاها شوخی کردممممممممممممممممم قربونش برم برگشته آشتی کردیممممممم 😂😊🙃🤧 میدونین ، خیلی برای این پارت منتظر بودین یا نه ؟ باید بگم منتظریتون تمام نشدههه 

برین ادامه میفهمین چرا

یوکی چان : هاهاهاها خوب سرکارشون گذاشتیم آفرین 😎 merinet : ما اینیم دیگه.... 😎

از زبان مرینت : یعنی آدرین ....کته ؟ ولی نمیشه.......... همین طور منتظر بودم که کت رو دیدم اومد و یارو رو شوت کرد و زمین و هی زد تو صورتش .. یارو هم کلاه کاسکت داشت . هی مشت میزد هی مشت میزد . ولی امکان نداشت کت بخاطر من انقدر مشت بزنه ... ولی آدرین ........ یعنی ممکنه ؟ داد زدم : کت نوار ولش کن ! برگشت و نگاهم کرد ... همون صورت... همون چشما ... اره .. اون آدرین بود .. و یدونه زد زیر گوش یارو و یه لگد زد در .......... و گفت : برو گمشو ( خودتون گرفتید دیگه ... 😂)

کت با پنجه ی برنده دستبنده رو باز کرد و گفت : بیا مرینت . من تورو میرسونم خونتون 😊 منو گذاشت دم خونمون و اومد بره که گفتم : کت.نوار..... و..ا..ی..یسا ..... برگشت و نگاهم کرد و گفت : چی شده مرینت .... اشکام دونه دونه میومدن پایین.... نگاهش کردم .. برووووووو ( صدای رعد و برق 😂 ) داشت قطره قطره بارون میگرفت

اشک های منم عین بارون هی و هی بیشتر میشدن و دلم بیشتر آشوب میشد . داشت خیس میشدم اما برام اهمیت نداشت ..... کت گفت: مرینت داری خیس میشی برو تو ! یعنی همون کتی که بارها به من گل داده بود ...... بار ها دلش رو شکونده بودم ..... یعنی چطور ممکنه ؟

با لرز گفتم : آدرین..... تو کتی ؟ بگو که این دروغه ... تو...که...ک..ت نیستی ؟ هان ؟ هستی ؟! و گریه ام بیشتر شد . یهو غم رو تو چشماش دیدم .. بهت نزدیک شد و بغلم کرد . همون بغل ... همون آرامش ...... اما باز هم گریه میکردم ... تو بغلم بود که آروم گفت : ببخشید... و گفت : پلگ پنجه ها داخل...... اون... آدرین بود . منو از بغلش در آورد و نگاهم کرد . اشکام رو با دستش پاک کرد و گفت : اما منم که کت باشم، تو چرا گریه میکنی مرینت ؟! گیج و سردرگم بودم .... نگران بودم ... الان باید چیکار میکردم ؟

آدرین رو نگاه کردم و گفتم : ...

 

دارین گسسته میشین نه ؟ میخوام کرم بریزم 😎 

یوکی چان : بریزیمممم   merinet : آهان ببخشید یادم رفت 🙃

برو پایین

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پایین تررر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آهان خوبه 

چیه واسه چی اومدی برو دیگه :/ خخخخخخخخخخ 😂