آرزو بودن با تو🫧f2 p1

𝙈𝙚𝙝𝙧𝙨𝙖 𝙈𝙚𝙝𝙧𝙨𝙖 𝙈𝙚𝙝𝙧𝙨𝙖 · 1402/04/17 16:24 · خواندن 4 دقیقه

سلام دوستان اومدم فصل۲ رو بدم لایک❤️ یادتون نره

#از زبان مرینت#

 رفتین نشستیم داخل هواپیما و خب حوصلم سر رفته بود و خب چون آمریکا کمی از فرانسه فاصله داره خیلی دیر می‌رسیم و خوابیدم 

#از زبان آدرین#

مرینت خوابش برد. خب راه طولانی بود.

#یک ساعت بعد از زبان مرینت#

با ۱صدای بیدار شدم اون صدا گفت(😅):مسافرین محترم تا دقایقی دیگر در شهر نیویورک هستیم(کیا قبول دارن)    (باشه اینقدر خبر میدن که کم مونده بگن:لطفا در ساک هایتان اینقدر چیز نریزین هواپیما سنگین شد😅😂)

(خب بریم ادامه داستان)

از زبان مرینت 

و بیدار شدم دیگه و........................................

آدرین:بیدار شدی عشقم

 

من: نمیبینی بیدارم دیگه

 

آدرین: ۵ دقیقه دیگه می‌رسیم

 

من: آها،،آدرین میگم..... آمممم 

 

آدرین:چیه بگو

 

من:هیچی ولش 

 

آدرین:بگو چیشده

 

من:آدرین میگم جای بهتر از نیویورک نبود

 

آدرین: چرا نیویورک که خیلی خوبه

 

من:آمممممم آره خوبه ولی.....آدرین میگم یک بگم عصبی نمیشی

 

آدرین:من که هیچ وقت از تو عصبی نمیشم

 

من: آدرین من قبلن آمممممم ولش کن 

 

آدرین:مرینت نگاه من ما چه قولی داریم بگو دیگه 

 

من:آدرین من خب آدرین من قبلن هم در نیویورک زندگی میکنم و خب آم خب یک پسره بود بهم خیلی گیر میداد و......

 

آدرین(عصبی و داد میزد):چی گفتی

 

من:آروم خودت گفتی عصبی نمیشی الان صدات رو بقیه می‌شنون

 

آدرین:آممممم مرینت کسی در بخش درجه یک نیست 

 

من:ببخشید آروم باش

 

آدرین:خب میگفتی ادامه 

 

من:کجا بودم 

 

آدرین:اونجا بودی که میگفتی عاشق شدی

 

من:آدرین دارم میگم اون بهم گیر میداد ولی اگر من محل سگ بهش داده باشم.

 

آدرین:حالا میگفتی

 

من:و حالا گیر میداد اینا دیگه و اسمش نیت بود(چیه اسم نداشتم) و میگفت.......

مهمان‌ دار ها:مسافرین محترم ما رسیدیم

یک ساعت بعد از زبان مرینت 

از تاکسی پیاده شدیم رفتی تو هتل و شناخت نامه هارو نشون دادیم و گفت اتاق ۳۷ رفتیم داخل و خب بزرگ بود.

و تخت دو نفره داشت و منو آدرین اینقدر خسته بودیم سری دراز کشیدیم و آدرین نگام کرد و......

آدرین:میشه ادامه بدی اون پسر چیکارت داشت چرا حالا میترسی

 

من:آدرین نیت میتونه گوشی منو میتونه ردیابی کنه ولی اگه داخل همون شهر باشم میتونه ردیابی کنه و من رفتم پاریس تا نتونه منو ردیابی کنه

 

آدرین:میخوای بریم یه گوشی دیگه بخرم

 

من:فایده نداره تا حالا ۵۰ بار عوض کردم و نیت هم تونست گوشیمو ردیابی کنه و منم که پاریس اومدم و دیگه نتوانست ردیابی کنه.

آدرین:که این تور ..........آمممم مرینت توهم دوسش داری.

من(تعجب زده):آدرین این چه حرفیه من اگه محل سگ بهش دادم 

 

آدرین:مرینت میگم امکان داره همین الان در بازشه نیت بیاد تو

من:نه نمیتونه مدیر هتل نمیاد کلید این جارو بده

 

آدرین:واییییییییییی میتونه مدیر اینجا خیلی پول پولیه اگه نیت پول بده کلید رو میگیره و میاد این جا

 

من:واییییییییییی راس میگی نیت میتونه بیاد

آدرین:من میرم دوش بگیرم.

من:برو

صدای در میومد ترسیدم نیت باشه..

من:کیه

 

یارو: سلام خانم من یکی از خدمت کارا هستم اومدم ببینم چیزی نیاز ندارید

من گشنم بود و خواستم بگم پیتزا بیاره

درو باز کردم که بگم پیتزا بیار دیدم نیت بود اومدم تا درو ببندم که سری اومد داخل و درو بست واییییییییییی یا علی یا زهرا یا فاطمه یا حسن یا حسین  یا خدااااا

یعنی چیکار داشت دستم را گرفت و بردم تو اتاق 

نیت:مری حالت خوبه دلم برات تنگ شده بود

صدا ی در اومد یکی از حموم اومد بیرون آدرین بود

نیت:کی اینجاست

آدرین:مرینت میرم لباس بپوشم

نیت:آها الکسه با اون اومدی...... مری چرا چیزی نمیگی گربه زبونتو خورده

من(با لحن ترس):ببین نیت اگه میخوای زنده بمونی برو 

نیت:الکس کاری نداره اگه ما باهم ماشیم 

من:آممممممممم آره الکس کاری نداره ولی شوهرم داره

نیت:چی مرینت داری شوخی میکنی

من:نه ما اومدیم ماه عسل حالا برو 

نیت:من نمیرم 

من: میری خوبم میری 

از کیفم که رو شونه هام بود تفنگو در آوردم و رو به نیت گرفتم

نیت:فکر کردن اخراج شدی

 

من:آره شدم ولی هنوز جسورم 

آدرین از در اومد تو چشماش قُلومبه شد

آدرین(سرد و بی روح):اینجا چخبره 

 

🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋

خب تمام اومیدوارم خوشتون اومده باشه.

❤️لایک❤️و 📝کامنت📝 فراموش نشه.