نجات زمین P48

kastel kastel kastel · 1402/04/14 15:17 · خواندن 3 دقیقه

سلام حرفی نیست برین ادامه مطلب

ماری:چرا بر نمی گردی؟

نوئل:چون داخل اون دنیا فقط باید از دست هیولا ها فرار کنم دیگه بر نمی گردم.

یک نفر از طبقه بالایی داشت نگاه می کرد یک کاغذ داخل دستش داشت و چیزهایی رو داخلش یادداشت میکرد.

نوئل:بندازینش بیرون.

سربازها به سمتش رفتن و اون رو گرفتن و از اتاق انداختمش بیرون.

ماری پیش دوما رفت و گفت:نوئل چرا اینطوری شده؟

دوما:من که اونو نمی شناسم اما هر اتفاقی که افتاده پادشاه قبلی می دونه برو پیش اون.

ماری:باشه خداحافظ.

ماری میره به جایی که پادشاه قبلی بود.

ماری:تو می دونی پادشاه جدید چرا اینطوری هست وقتی که زنده بود من می شناختمش اینطوری نبود.

_به کی میگی رفتارش تغییر کرده؟

ماری:آره.

_پس کار هارس هست.

ماری:هارس دیگه کیه؟

_داخل دنیای ارواح پیدا کردن یک گل کار خیلی سخته اون گل می تونه همه جا رو مثل بهشت کنه کسی که اون رو پیدا کنه تبدیل به پادشاه میشه اما هارس تنها کسیه که حتی با اون گل هم نمی تونه تبدیل به پادشاه بشه هارس کسیه که دنیای ارواح رو به وجود آورد و تبدیل به خدا شد اما برای اینکه نمی تونه به سرزمین خودش یعنی دنیای ارواح فرمانروایی کنه برای همین خدایان اون رو به بئد خودشون راه نمیدن اون خیلی سعی کرد اون گل بگیره اما هیچ وقت موفق نشد برای همین وقتی اون دختر که میگی مرده کنترلش رو به دست اورده الان هم دنبال یه راه هست تا فرمانروایی دنیای ارواح رو بگیره اگر اون موفق به این کار بشه دوست تو برای همیشه از دنیای ارواح هم پاک میشه انگار که هیچوقت وجود نداشته باید دوستت رو نجات بدی.

ماری:چکار کنم من که هیچی از اون نمی دونم.

_این داخل کاخ بودی کسی رو اون اطراف ندیدی؟

ماری:نه فقط سرباز ها بودن.

_باز کنترل اون هارس باید همون نزدیکی باشه تو باید پیداش بکنی و چیزی که باهاش دوستت رو کنترل میکنه نابود کنی.

ماری:مثلا چی؟

_ه چیزی عروسک خیمه شب بازی یا کاغذ یا ه چیز دیگه ای.

ماری:تو می تونی کمکم بکنی؟

_آره ولی ورود من به شهر ممنوع شده اما به احتمال خیلی زیاد تا چند وقت دیگه هارس همراه اون میاد بیرون شهر اون موقع بهترین فرصته.

ماری:از کجا معلوم که بیان.

_تنها راه پادشاه شدن هارس اون گله مجبوربه که بیاد بیرون تا اون گل رو بگیره.

ماری:مگه نگفتی نمی تونه گل رو بکنه.

_درسته خدایان حق ندارن جون هیچ جانداری رو بگیرن مگر اینکه اون جاندار بخواد به اونا آسیب بزنه اگر هارس اون گل رو بکنه دیگه نمی تونه خدا بشه پس می خواد از دوست تو استفاده کنه تا اون گل رو بکنه و بده به هارس اما وقتی هارس اون گل رو بگیره دیگه به دوست تو نیاز نداره باره همین از اون فاصله میگیره وقتی از اون فاصله بگیره اون نمی تونه داخل دنیای رواح بمونه چون کسی که کنترلش می کنه دیگه پیشش نیست.

ممنون که این پارت رو خوندین😘😘