دیدار دوباره پارت دهم ✨
فردا صبح ساعت ۶
صبح با صدای مامانم که میگفت بیدار شم بیدار شدم (منطقی تر از این؟|:)
پتو رو کنار زدم و بعد از شستن صورتم یک شیر و کیک خوردم.
نگاهم به ساعت افتاد.۷ باید دانشگاه باشم.هنوز نیم ساعت وقت دارم.
آروم آروم لباس همیشگی م رو برای دانشگاه پوشیدم و کیفم رو برداشتم.
هنوز ۱۰ دقیقه وقت دارم...
در خونه رو باز کردم و گفتم:
_خداحافظ مامااان من دارم میرم.
_خداحافظ دخترم مراقب خودت باش.
به طرف دانشگاه راه افتادم که صدای ماشینی رو کنارم شنیدم و با شنیدن صدا در جا سرمو برگردوندم و به صاحب صدا نگاه کردم طوری که گردنم درد گرفت.
_سلام مرینت!نمیخوای برسونمت؟
با ژست خاصی فرمون رو گرفته بود و به موهاش ژل زده بود و با نگاه خاصی بهم زل زده بود.
احساس کردم گونه هام صورتی شدن و دستمو گذاشتم رو گونه هام.
جوابشو دادم:
_نه ممنون،ترجیح میدم پیاده برم چیزی نمونده.
_همممم.... باشه دانشگاه میبینمت.
پاشو گذاشت رو گاز و رفت.
چه سریع بیخیال شد!این به نفع من میتونه باشه.
به دانشگاه رسیدم و در کلاسو باز کردم و روی صندلیم نشستم.
نینو و آلیا رو دیدم که به طرز عجیبی داشتن با هم حرف میزدن.
صدامو صاف کردم:
_اهمممم اهم...خبری شده؟
_اولا علیک سلام.دوما نه چطور مگه؟
_اولا سلام بر تو.دوما آخه وقتی خبرای جدید داری اینجوری با شوق با بقیه حرف میزنی.
_اهااا نه نه خبری نیست .
_باشه
خیلی وقته که مشکوک شدم اینا با هم قرار میذارن و الان مطمئنم .نمیخوام اذیتشون کنم منتظرم خودشون بهم بگن.
آدرین هم اومد کنارم تلپی نشست.
_مگه با ماشین نیومدی از منم دیرتر رسیدی که!
یهو ذهنم سرزنشم کرد.دختر مگه فضولی میپرسی.
_تو ترافیک گیر کردم...
_باشه
به روش نیاوردم که تو راه دانشگاه هیچ ترافیکی نبود.
همون لحظه خانم بورسیه در رو باز کرد.
_سلاام بچه ها صبح بخیر بیاین حضور و غیاب رو شروع کنیم.
چند ساعت بعد...
بالاخره کلاس های امروزم تموم شد و بعد از خداحافظی از آلیا راه افتادم سمت خونه.
یهو آدرین طرفم دوید و از پشت مچم رو گرفت.
_اام مرینت مشکلی نداری اگه یه ساعت زودتر بریم سر قرار؟
با عصبانیت مچ دستمو آزاد کردم
_اوه ببخشید.
_مشکلی نیست.
یهو فکری به ذهنم اومد.
اون گفت قرار؟
قرارررر؟قرارررر؟خب اره قرار حساب میشه مرینت آروم باش.
به ساعت مچی م نگاه کردم.
ساعت تقریباً ۲ بود.
_مشکلی نداره میتونم بیام...
برق خوشحالی رو تو چشماش دیدم.
_باشه پس میبینمت.
بعدشم سوار ماشینش شد و راهشو گرفت و رفت.
منتظر نظراتتون هستم!
برای پارت بعدی ۲۰ کامنت!