♥️عشق در یک نگاه ♥️

Jimin Jimin Jimin · 1402/04/10 16:02 · خواندن 2 دقیقه

سلام دوستان اینم پارت اخر امروز بریم ادامه 

مرینت : 

که به یک ماشین زد به من.داشتم از عصبانیت منفجر میشدم از ماشین پیاده شدم و به سمت اون ماشین حرکت کردم وقتی راننده ی ماشین پیاده شد دیدم یک پسر جونی چهرش برام اشنا بود اما هرچی فکر کردم یادم نیومد سمت من امدم .

مرینت باداد :چرا حواستون ررورو جمع نمیکنی اقا .

ادرین : ببخشید خانم من واقعا متاسفم خسارت ماشین تون رو میدم 

مرینت :ماشین من خراب شده الان خسارت تو به درد من میخوره .😠😠

ادرین : من امروز ماشین شما میبرم تعمیرکار و درستش میکنم و به شما تحویل میدم .

مرینت : لازم نیست خودم درست میکنم شما خسارتون رو بدین 

ادرین : بله الان پرداخت میکنم و بعد از پرداخت سوار ماشینم شدم و رفتم .

مرینت : پسر سریع سوار ماشین شد و رفت منم سوار ماشینم شدم و رفتم دانشگاه . بعد از تمام شدن کلاسام رفتم ماشینم رو گذاشتم تعمیر گاه و بعد به الیا زنگ زدم . 

( مکالمه ی الیا و مرینت ) مرینت+ و الیا & 

 + سلام الیا خوبی . 

& سلام مری حالت چطور . 

+ هیچی امروز با یک پسریی تصادف کردم الآنم تعمیرکار داره ماشینم درست میکنه . تازه پسر از اون بچه پولدارا را بود 

& جدی خوب خسارت ماشین تو داد یا نه 

+ تو فکر کردی من می‌زارم اون قسر در بره الیا صورت اون پسر خیلی برام اشنا بود.  

& چه شکلی بود؟ 

+موهای بلوند داشت و با چشمای سبز ‌ 

& خوب بزار بینم اون پسر بزرگترین طراح پاریس گابریل اگراست 

+چی یعنی اون ادرین اگراست . 

&بلع 

+الیا من باید برم کار ماشینم تما م شده فعلا 

& باشه دختر فعلا 

مرینت ماشین حرکت دادم به سمت خونه وقتی  رسیدم ماشین گذاشتم پارکینک و رفتم لباس هامو عوض کردم و روی تختم دراز کشیدم و چشام گرم شدم و نفهمیدم کی خوابب برد 

دوستان فعلا 

گود بای ♥️♥️