از یاد رفته

بنیتا بزرگی بنیتا بزرگی بنیتا بزرگی · 1402/04/09 13:31 · خواندن 1 دقیقه

پارت ۲

یهو یک ماشین با سرعت به ط فم اکم  پاهام رو نمی تونستم حرکت بدم آدرین: داشتم از مدرسه میومدم بیرون که دیدم یک ماشین با سرعت به طرف مرینت اومد. گفتم پلگ پنجه ها بیرون مرینت: دیدم آدرین گفت پلگ پنجه ها بیرون و پرید سمتم آدرین: پریدم سمت مرینت و انداختمش اون طرف. مرینت: ( با چشمای بزرگ) تتتتتوو گگگگرررربببههه سسسسییییااااههههیییی آدرین : آره مرینت: تیکی خال ها پدیدار آدرین : (با چشمای بزرگ) تو دختر کفشوزکی هستی مرینت: آره که یهو....

 

خب پارت ۲ هم تمومید امیدوارم لذت برده باشید

 تا پارت بعدی بابای👋👋👋👋👋❤🧡💛💚🤍🖤🤎💜💙😘😘😘😘😘😍😍😍😍😍🥰🥰🥰🥰🥰😇😇😇😇😇😇