دزد الماس

ALMAS🌜✨ ALMAS🌜✨ ALMAS🌜✨ · 1402/04/09 03:16 · خواندن 3 دقیقه

پارت اول

سلام خوشملا چطورین؟میدونم حوصلتون سر رفته و منتظر یه داستان خفنید پس اومدم با یه داستان که مناسب همه ی سن ها هست و از کلمه ی زشتی به کار برده نمیشه اما ممکنه این اتفاق هم بیفته اما شما جدی نگیرید!خب این داستان هیجانی و کارآگاهی،مهیج و پلیسی،یکمی ترسناک و یکمی خنده دار و عاشقانه و فوق العاده زیبا هست خلاصه هرچی ژانر بگید توشه.این داستان رو خودم مینویسم و از هیچی تقلید نمیکنم مطمئن باشید.حالا برید ادامه متاسفم زیادی حرف زدیم.

#راوی(نویسنده هست).

در اینجا آلیس هم به جمع مرینت و آدرین اضافه میشه.اون در این رمان خواهر مرینت و آدرین اما هر سه تاشون بچه های سلطنت بودن.اونا از کوچیکی پشت هم بودن و عاشق ماجراجویی هم بودن.اما وقتی بزرگ میشن تبدیل به یه تا مامور و کارآگاه میشن.داستان از این قراره که در شهر پاریس یه الماسی که مربوط به زمان قبل بوده و ارزش زیادی داره و به زمان حال رسیده تا به دست پادشاه مراقبت بشه و برای مراقبت به فرزندانش که به اونا اطمینان زیادی داره بده.اما چند روز بعد اینکه الماس به پادشاه میرسه.الماس گم میشه و این سه تا جوون که اسم گروهشون رو گذاشتن مامور مخفی های باهوش مامور میشن تا الماس رو پیدا کنن و از داستانش سر در بیارن.اونا الان در یه اتاق مشغول گفتگو هستن و یواشکی حرف میزنن.بیاین ببینیم چی میگن.

آلیس:به نظرم کار خود پدره شاید بهم حرف بزنین اما اگه کار پدر نباشه با اون مراقبتی که ازش میشه چرا باید الماس دزدیده بشه.

مرینت:بهت حق میدم آلیس اما نباید انقد زود قضاوت کنی.

آدرین:راست میگه آلیس.باید دنبال سرنخ باشیم.

آلیس:میاین بریم اتاق مخفی بابا؟

آدرین:خطرناکه.

مرینت:درسته،از اونجا به شدت مراقبت میشه.

آلیس:به من اطمینان داشته باشید من میدونم چیکار باید بکنم.

اونا نصف شب که همه خواب بودن به اتاق باباشون رفتن.....

آلیس:بچه ها شما باید دنبال یه نامه که در مورد الماس باشه بگردید.

مرینت و آدرین:باشه.

یک ساعت بعد....

مرینت:من که چیزی پیدا نکردم جز نامه های بابا برای چیزای بیخود.

آلیس:منم همینطور.

آدرین:بچه ها بیاین اینجا رو ببینین.

مرینت:‌‌‌‌‌چی شده؟

آلیس:اینجا نوشته حالا که به اینجا اومدید و صاحب اتاق نیستید راه فرار ندارید جز اینکه رمز این در جلوتون رو بزنید رمز چهار رقمیه و شما سه فرصت دارید در غیر این صورت آتش از زیر شما در میاد و میمیرید‌.

مرینت: بنظرم مامان لیداست چون پادشاه علاقه ی زیادی به اون داره.

آدرین:به نظر من ملکه ی سفید هست چون بابا همیشه ازش تعریف می‌کنه.

آلیس:به نظر من شاهدخت آلما هست.

مرینت:اون دیگه کیه؟!

آدرین:فک نکنم از ما باشه!

آلیس:درسته،یه بار شنیدم که می‌گفت قدیم علاقه ی زیادی به اون داشته اما اون ولش کرده.

مرینت: وااااااااااای چقد غم انگیز!

آدرین:اوممممم بیاین امتحان کنیم.

مرینت و آلیس:باشه.

آدرین رمز ملکه ی سفید رو وارد کرد.سفید:❌

مرینت رمز ملکه لیدا رو وارد کرد.لیدا:❌

و اما آخرین فرصت هم آلیس شاهدخت آلما رو وارد کرد.آلما:؟

بنظرتون درسته؟امیدوارم خوشتون بیاد برا پارت بعدش لایک و کامنتای پر انرژی می‌خوام وگرنه نمیدم متاسفانه تا یکشنبه ی هفته ی بعد نمیدم 😁.

بای زیباها🤗💖😜