❤عشق بی انتها❤ P4

𝒜ℳℐℛ𝒳𝒯𝒪𝒪 𝒜ℳℐℛ𝒳𝒯𝒪𝒪 𝒜ℳℐℛ𝒳𝒯𝒪𝒪 · 1402/04/08 21:26 · خواندن 1 دقیقه

سلام بروبچ چه خبر؟ من دوباره اومدم با پارت 4.این چند روز مریض بودم و رفته بودم مشهد و حالا وقت تلفی نکنیم و بریم سراغ داستان: 

FINISH PART 4❤🥺❤

من«مرینت»: 

نمیتونی گوشواره منو بگیری! 

دستچی: 

مجبورم نکن خودم بگیرم ها! 

من: 

میتونی بیا. 

که اومد سمتم و منم داد کشیدم. 

........ گربه سیاه........ 

صدای باگابو رو شنیدم. 

که.... 

من: 

پنجه برنده..... 

سرچی: 

حح اینه کلکت بیا برو بابا. 

دویدم سمتش و زدمش زمین و پنجه برنده زدم به زمین و 

افتاد پایین.

بعد رفتم پیش باگابو. 

دیدمش. داشت..... داشت میرفت که بانوی من رو بکشه😥

منم پریدم و گرفتمش. باگابو رو دیدم داشت از درد به خودش میپیچید. دیدم چاقو خورده😰

بعد زدم تو صورتش و تفنگش زو شکستم و اکوما باگابو با بدبختی گرفته. 

.......... دختر کفشدوزکی.......... 

چاقو خورده بودم. با بدبختی اکوما رو گرفتم و کفشدوزک معجزه اسا رو زدم ولی ولی........ 

......... گربه سیاه........ 

من: 

غیر ممکنه بانوی من چرا نشد؟ 😭

دختر کفشدوزکی: 

نمیدونم. 

نفهمیدم چی شد چرا اون زخم خوب نشده بود. 

که اون یکی هم بالا اومد. 

و........ 

پایان پارت 4❤🥺❤

خب اینم از این و من حالم خیلی خوب نیست و نمیتونم خیلی بنویسم و من رفته بودم مشهد و الان تهرانم ولی 12 مجبورم برم بدون گوشی ولی بعد اون مطمئن باشید پر از پارت عشق بی انتها میشه این بلاگ و فعلا بای❤