دختر قوی P6

SARINA SARINA SARINA · 1402/04/08 21:14 · خواندن 3 دقیقه

پارت شش: 

بعد از اینکه از مغازه اومدیم بیرون رفتیم خرید هارو گذاشتیم توی خونه و لباسامون رو عوض کردیم اما ایندفعه لباس های ست نپوشیدیم(عکس لباس هاشون رو اخر این پارت میزارم) 

نیم ساعت بعد: 

ماشینو جلوی خونه الیا پارک کردم و پیاده شدیم و مریلا رفت زنگ درو بزنه بعد در باز شد و الیا اومد بغلمون کرد بعد که جا شدیم الیا گفت: 

الیا: خیلی خوشحالم که اومدید

مرینت: خب وقتی دعوتتمون میکنی معلومه که میایم

لبخندی زد و از جلوی در رفت کنار و گفت: بیاین تو

رفتیم تو، بقیه ی بچه ها هم بودن به همشون سلام کردیم و نشستیم و مشغول حرف زدن شدیم 

که ادین به نینو گفت: کی میخواین عروسی بگیرید؟ 

(بچه ها الیا و نینو باهم نامزدن) 

که الیا گفت: هفته ی دیگه

همه باهم گفتیم: هفته ی دیگهههههههههههههههههههه؟ 

الیا: اره راستش یهویی شد

مریلا: لباس عروست رو انتخاب کردی؟ 

الیا: اره اما هنوز بعضی از کارهای عروسی مونده

مرینت: ایشالا خوشبخت شین

الیا: ممنون

(چند ساعت بعد) 

مرینت: من دیگه باید برم

الیا: برای چی به این زودی میخوای بری؟ 

انا: راست میگه بیشتر میموندی

مرینت: راستش فردا کلاس دارم و هنوزم نمره های دانش اموزا رو داخل سایت اپلود نکردم

مریلا: تو برو من بعد میام

مرینت: باشه

بعد از همشون خدافظی کردم و رفتم

.

رسیدم خونه و رفتم که نمره دانش اموزا رو وارد سایت کنم. 

بعد از اینکه تموم شد نگاه ساعت کردم. سالت 11 شب بود و خیلی خستم بود مسواک زدم و رفتم توی اتاق و لباس خوابمو پوشیدم و روی تخت دراز کشیدم، اونقدر خستم بود که نفهمیدم کی خوابم برد

فردا صبح:...... 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من اومدم با پارت جدید👀

ببخشید که دیر شد یا کم بود

دیروز شهرستان بودیم امروزم حالم خیلی خوب نبود اما گفتم با این وجود پارت بدم👀

𝒏𝒆𝒙𝒕 𝒑𝒂𝒓𝒕: کامنت ها بالای20 تا بشه

(شاید بگید زیاده ولی باید بگم که در اصل باید 10 تا کامنت بدید چون با جوابای خودم میشه20 تا)