new world 🌍p15
کت : دیدم لیدی باگ نیومده و به جاش اسکرابلا که آلیا هستش اومده ( آدرین مرینت و آلیا هویت های همو می دونن)
کت با تندی : تو چرا اومدی لیدی باگ کجاست ( مجبوره با همه دوستاش با تندی حرف بزنه)
اسکرابلا با اعصبانیت : اون نمی خواد ببینتت و هیچ وقت قرار نیست برگرده
کت تو دلش : وقتی اینو شنیدم نا امید شدم یعنی قرار نیست دیگه هیچ وقت ببینمش، از آلیا هم سوالی نمی تونستم بکنم چون جوابمو نمیده پس مجبورم چیزی نگم
کت : هه چه بهتر هرچی کمتر ببینمش کمتر می تونه به منو آیریس صدمه بزنه
اسکرابلا : تو هم چه بخوای چه نخوای اون نمی خواد دیگه ببینتت حالا هم بیا بریم حوصله ندارم با خیانت کارا حرف بزنم
کت تو ذهنش : دیگه چیزی نگفتم ولی من مرینت رو دوباره برای خودم می کنم
...........
مرینت : با معجزه گر موش و روباه تبدیل شدم ولی جایی رفتم که کسی نبینتم که از دور حواسم به آلیا باشه ولی زیاد ازشون دور نبودم
اسکرابلا : از لاکی چارم استفاده کردم یه چسب بهم داد، یکم فکر کردم ولی هیچ چیزی به ذهنم نرسید
کت : اسکرابلا از قدرتش استفاده کرد ولی معلوم بود چیزی به ذهنش نرسیده
اسکرابلا : هیچی پیدا نکردم که یهو شروره پرتم کرد خوردم به دیوار خیلی بد خوردم ولی باید بلند می شدم
مولتی موس : داشتم نگاشون می کردم که دیدم شروره آلیا رو پرت کرد خورد تو دیوار باید می رفتم کمکش ولی نمی تونستم با آدرین رو به رو بشم، ولی مهم نیست آلیا مهم تره سریع خودمو رسوندم به آلیا کمکش کردم بلند بشه
کت : اسکرابلا رفت تو دیوار می خواستم برم کمکش که با چیزی که دیدم تعجب کردم مولتی موس یا همون مرینت اونجا بود شوکه شده بودم دلم براش تنگ شده بود ولی نمی تونستم چجوری باید باهاش رفتار کنم
اسکرابلا : مرینت تو چرا اومدی
مولتی موس : نمی تونستم ببینم اینجوری داری زجر می کشی برای همین اومدم پیشت
اسکرابلا : ولی تو که نمی خواستی اونو ببینی
مولتی موس : آره نمی خوام ولی تو مهم تر بودی و یک بار اشکال نداره کمکت کنم ، بعدش میرم
اسکرابلا : ممنون مولتی موس : اسکرابلا بلند شد و باهم رفتیم پیش اون شروره می تونستم نگاه های خیره آدرین رو رو خودم حس کنم
کت : باورم نمی شد خودش بود دوست داشتم الان برم بغلش کنم ولی نمی شد، هه نگاه باهاش چیکار کردم که حتی دیگه حاضر نیست نگام کنه
شاید فردا نتونم پارت بدم
برای پارت بعد 11 لایک و 13 کامنت
خدافظ🥰