زندگی خنده دار مرینت
پارت اول،فصل دوم
سلام بچه ها تصمیم گرفتم اول داستان زندگی خنده دار مرینت رو تموم کنم بعدش برم و یه داستان جدید دیگه بنویسم براتون حالا تا دیر نشده برو ادامه.....
#خانه ی مرینت(راوی داستان من هستم و الان توضیح میدم). در خانه ی مرینت یا بهتره بگم قصرش هیچی سرجاش نیست و بچه ها شلوغ میکنن الان بچه ها بزرگ شدن و به مدرسه میرن.مرینت هر روز خونه رو تمیز میکنه اما فایده ای نداره و هر روز بدتر از روز قبل میشه.آدرین مثل همیشه خوابه و خواب هفت پادشاه میبینه.متاسفانه دیگه کنترل کردن اوضاع قصر اینا خیلی خرابه.
مرینت: آدرین،،پاشو تنبل ساعت یک بعد از ظهره تو هنوز خوابی؟!
آدرین:خانوم،خانوم،بزا بخوابیم دیشب تا نصف شب کپمو نذاشتم و برای خدمت به کشورم تلاش کردم.
مرینت:اووووووو،اووووووو،حالا چیکار کردی تا نصف شب نگهبانی دادی اون هم برای یه شرکت داغون و بدرد نخور.ولا کارکنای بیمارستان هم انقد پز نمیدن و ادا در نمیارن.پاشو ببینم.
آدرین:ای وای،سو.......س.....ککک!!!!!!!
مرینت:سوسک؟واااااااااای برم دمپایی رو بیارم تف بهشون.
مرینت رفت و دمپایی رو اورد.
مرینت:کدوم گوری رفتی سوسک بدرد نخور قرمز.
آدرین:خوبه تا موقعی که قهرمان شهری بهت میگن سوسک قرمز و جر میخوری الان چیشد؟!
مرینت:تو یکی گوه بخور.هرچی میکشم از دست توعه.(آفرین مرینت،خوشم اومد).
آدرین:گوه خوردی،پد صگ.(کثافتو بگیرم جرش بدم).
مرینت:چی گفتی؟بابام خط قرمز منه.حالا که رفتی تو خط قرمز حالا ببین و تماشا کن چطوری درد میکشی حملهههههههههههه.
آدرین:مثلا چه گوهی میخوای بخوری مرینت؟!
مرینت:دیگه داری شورشو در میاری آدرین،خودت خواستی.
آدرین:خب بیا ببینم ضعیفه.
مرینت:به من میگی ضعیفه؟
آدرین:پ ن پ با اون سوسک قرمز خوشگل بودم که رفته زیر مبل.
مرینت تا این حرفو شنید با قدرتی که به باباش رفته بود با در آشپزخونه کوبید تو بدن آدرین.
حالا بعدا میفهمید ماجرای این دو تا چی میشه دیگه دارن از حد خودشون میگذرن پس بهتره تا ما هم قاطیشون نشدیم بریم پی بچه هاشون.
#مدرسه ی دو قلو های مرینت و آدرین.(اسم دختره مانی هست و اسم پسره هم دنی.(عذر خواهی کوتاه از کسایی که با این اسما صداشون میزنن لطفاً ناراحت نشید چون اسم دیگه ای پیدا نکردم متاسفانه).معلم ریاضی داشت درس میداد که یه هوووو....
دنی:خانوم معلم شما چقدر اسکول تشیف دارین جواب ۱۵ ×۳۰=۴۵۰ نه ۲۳۴۵.شما چطوری با اون مختون هم اینو بدست اوردین و هم شدین معلم ریاضی.
معلم ریاضی:دنی دوپن چنگ بیرون.
دنی کیفشو اورد و کتاب و اینا رو گذاشت و کیف و رفت و درم محکم بست.
معلم ریاضی:سزار پد صگ برو ببین کدوم گوری رفت و برو بیارش!
سزار:اه خانوم،خودتون گفتید بره بیرون.
معلم ریاضی:گوه نخور همین که گفتم برو بیارش.
مانی:معلم ریاضی رو ببین چقد دلشوره آخی بمیرن برات.
معلم ریاضی:مانییییییی سزار بدو برو اون خط کشو بیار.
سزار:آخرش خانوم من چه غلطی کنم؟
معلم ریاضی:همون غلطی که بهت گفتمو برو بکن.
سزار:اوکی تیچر.
معلم ریاضی:سزار تو غلط میکنی سر کلاس من انگلیسی حرف بزنی.
سزار رفت و همه ریختن سر هم بهتره از اینا هم جدا بشیم و توی یه پارت دیگه ببینیم چه بلایی سر این خانواده میاد!
دوستان باید بگم که پایین دوازده سال این فصل و این پارت رو نبینم چون مناسب سنشون نیست این پارت ها رو ببینن گود بای🤗😜💗