new world 🌍p13

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 1402/04/06 12:16 · خواندن 3 دقیقه

( کاور ادیت بهار هستش که نویسنده داستان بلاخره هست داستانش رو حتما دنبال کنید

ممنون بابت ادیت بهار  ) 

 

 

 

 

مرینت : ساعت 4 شد فقط بخاطر آلیا می خواستم برم وگرنه اصلا حوصله بیرون رفتن رو نداشتم یه لباس سفید ساده و شلوار نارنجی کم رنگ موهامو گوجه ای بستم و یه کفش صورتی که بالاش سفید بود پوشیدم ( معجزه گر های موش و روباه هم همراهشه، معجزه گر موش گردنش  و معجزه گر روباه تو کیفشه) 

مرینت : اول زنگ زدم رایلی که بهش گفتم میام دمه در خونتون باهم بریم

قرار بود رایلی رو با آلیا آشنا کنم رایلی و آلیا اخلاقشون شبیه همه ( رایلی موهاش قهوه‌ای و چشماش عسلی و  پوستش گندمی هستش اخلاقش  شبیه اخلاق آلیاس، دختر خوبیه و قراره یکی از دوستای مورد اعتماد مرینت باشه مثل آلیا و کاگامی باشه) 

رسیدم دمه در خونشون یه خونه ویلایی با یه حیاط بزرگ بود درکل خونه قشنگی بود، زنگ خونشون رو زدم رایلی درو باز کرد 

رایلی : درو باز کردم مرینت خیلی خوشگل شده بود لباساش خیلی بهش می یومد ولی تو چشماش یه غم خیلی بزرگ بود دلیلشم بخاطر کاری که دوست پسر سابقش باهاش کرده بود، بودش بیچاره مرینت خیلی بده همچین اتفاقی بیوفته من خودم تجربش کردم ولی نه اینجوری

 ( رایلی مرینت رو درک می کنه خودش قبلا همچین اتفاقی براش افتاده ولی یجوره دیگه، بعدا معلوم میشه دوست پسر رایلی کی بوده ) 

رایلی : سلام مرینت 

مرینت : سلام رایلی 

رایلی : مرینت بیا تو، میشه کمکم کنی یه لباس خوب پیدا کنم؟ 

مرینت : اگه مزاحم نباشم باشه حتما

رایلی : نه بیا تو 

مرینت : رفتم تو یه زن که خیلی شبیه رایلی بود اونجا بود حتما مامانشه 

مامان رایلی : سلام تو باید مرینت باشی دوست جدید رایلی،  وای چقدر خوشگلی من مامان رایلی هستم اسمم آرورا هستش، از آشنایی باهات خوشبختم

مرینت : سلام ممنون، منم همینطور

مامان رایلی خیلی مهربون بود درست مثل خود رایلی، رایلی خیلی شبیه مامانشه، ولی وقتی مامانشو دیدم یاد مامان امیلی افتادم اونم خیلی مهربون درست مثل مامانم دوسش دارم، خیلی دلم براش تنگ شده ولی حیف که دیگه نمی تونم ببینمش

رایلی : مرینت بیا تو اتاقم

مرینت : باشه الان میام 

رفتم اتاق رایلی، اتاقش خیلی قشنگ بود تم اتاقش یاسی و سفید بود ( برای اینکه بتونید اتاق رایلی رو تصور کنید اتاقش این شکلیه، اتاقش خیلی روشنه و پنجره های زیادی داره که باعث شده اتاقش روشن باشه، یه پرده خیلی نازک که رنگش یاسی هستش جلو پنجرس ولی چون نازکه جلو نورو نگرفته، کنار پنجره اتاقش تختش هستش، تختش یک و نیم نفرس رو تختیش سفید صورتیه ، یکم اون ور تر تختش میز ِدراور هستش که رنگ اونم یاسی و سفیده  کلا تم اتاقش یاسی و سفیده، کنار در اتاقش میز تحریر هستش که میز تحریش یکم شبیه میز تحریر آدرینه ولی رنگش سفید یاسیه، روی میز تحریرش کامپیوترش هستش کنار میز تحریرش یه کتابخونه کوچیک داره که بیشتر کتاباش مانگا هستش ، و روی دیوار اتاقش پوستر های انیمه هستش) 

تموم شد امیدوارم خوشتون بیاد

برای پارت بعد 13 لایک و 17 کامنت

خدافظ