سکوت عاشقانه p9

❥﹏ 𝒜𝓁𝒶 ❥﹏ 𝒜𝓁𝒶 ❥﹏ 𝒜𝓁𝒶 · 1402/04/05 12:47 · خواندن 3 دقیقه

ببخشید چند روز نبودم مهمون داشتیم ...........

قبل از مرینت و آدرین بریم یه سر عمارت آگرست 

#گابی

پشت میز هميشگي ام بودم که یههههههووووووو 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دست خودم نیس باید اذیت شید

 

 

 

 

 

 

 

آدری بورژوا اومد خدایا همینو کم داشتم 

Dآدری:گابی ژووووووون

ماچ ماچ ماچ

شروع کرد به ماچ کردن که یهوووووووووووووووو یکی از بوسا ش رفت رو لبم که در همین لحظه 

تموم شد میدونم الان میخواین با بیل بزنیم پس هنوزم هس

 

 

 

 

امیلی اومد و دید واییییییییییی بدبخت شدم 

Eامیلی:واقعا که گابریل تو بهم خیانت کردی 

Bگابریل:وایستا امیلی اونجوری که فک میکنی نیس امیلی!امیلی!نرو 

کیفمو برداشتو رف رفتم جلو ی آدری 

B:توی پست فسرت آشغال یه بار دیگه پاتو بذاری تو خونه ی من بلاییی به سرت بیارم که مرغای آسمون به حالت گریه کنن الانم گمشو بیرون عوضی

D:ایشش 

و رفت .حالا امیلی چی.......

#امیلی

رفتم بیرون داشت داشتم گریه بی صدا میکردم وایییییییییی  نمیدونستم کجا برم واقعا بهم خیانت کرد عوضی میرم پیش آملی لندن نه اونجا پیدام میکنه آهااااااا فهمیدم که یههههههووووووو بارون گرف آسمون هم برای من گریه میکنه(خودم:نه اسکل اگه دیروز هواشناسی رو نگاه میکردی قرار بود بارون بیاد E:امامم خب آره نت نداشتیم خودم :شما که ایران نیستین اونجا هم نت خرابه؟E:آره بابا اتو پاریس م خرابه خودم:آره جون عمت شاصکول)و رفتم بلیط گرفتم سوار هواپیما شدم و کمربند رو بستم

#مرینت 

ساعت 3نصف شب بود که زنگ در به صدا در اومد رفتم پایین دیدم آدرینم اومده چراغو روشن کرد در رو باز کردین که یهوووووووووووووووو اصن باور نمیشد 

اینجا چیکار میکنه ؟ الان چرا؟واسه چی؟کلی سوال داشتم 

 

 

 

 

 

خو دیگه واقعا تموم شد باییییی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عه  خو چرا اومدی پایین خواهرم/برادرم:حالا که اومدی یکم برو پایین تر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

من قول میدم که هم لایک کنم هم کامنت بذارم👋👋👋👋👋👋👋👋👋 از چن پارت دیگه منحرفی میشه!!!!!

دوستون دارم عشقای من بایییییییییییی راستی محض اطلاع متاسفانه من نمیتونم کخ نریزم 🤪🤪🤪🤪🤨