دیدار دوباره پارت پنجم
سلااام چطورین؟
اومدم با پارت پنجم دیدار دوباره.
از این به بعد میتونین از طریق برچسب دیدار دوباره تمام پارت ها رو پشت سر هم ببینین.
در ضمن بابت حمایتتون هم ممنونم تشریف ببرین ادامه مطلب ❤️❤️
رفتم روی تخت و ولو شدم.
نفس عمیقی از سر خستگی کشیدم و کم کم خوابم برد.
💙فردا صبح💙
(آدرین)
صبح با افتادن نور آفتاب روی چشم هام بیدار شدم و از زیر تخت موبایلم رو برداشتم و با چشم های نیمه بازم به ساعت نگاه کردم.ساعت ۹ صبح بود و یادم اومد امروز مدرسه ندارم.
به طبقه پایین رفتم و گفتم:صبح بخیر ناتالی.
ناتالی لبخندی زد و گفت:
_صبح بخیر آدرین.امروز عکاسیت کنسل شد و کاری نداری.
_ممنون که گفتی ناتالی.برنامه پدرم با تایم جشن جوره؟
_تقریبا میشه همین رو گفت.شما باید ساعت ۶ اینجا باشید.
_ممنون ناتالی.
صبحونه م رو خوردم و بعد از اینکه لباسام رو پوشیدم به خودم توی آینه نگاه کردم.
یه شلوار جین با تیشرت مشکی.خوبه
سوییچ رو از روی میز برداشتم و با صدای بلند گفتم:
_من میرم بیرون خداحافظ ناتالی.
_خداحافظ آدرین.
ماشین رو روشن کردم و بی هدف توی خیابون رانندگی میکردم.
با دیدن کافه ای با تم چوبی به اسم کافه ی رویا ها پامو گذاشتم رو ترمز.
یادش بخیر....اینجا قرار میذاشتیم....اما من احمق نتونستم تو روی پدرم وایسم.
ماشین رو همونجا پارک کردم و به سمت کافه رفتم.
دوستان تا همینجا کافیه بنظرم
یه خبر خوب بهتون بدم که تا پارت نهم رو توی دفترم نوشتم پس زودتر قراره پارت ها رو بذارم ولی بستگی به حمایت هاتون هم داره.
ببخشید اگه این پارت کوتاه بود ولی از قبل مشخص شدن.
خوشحال میشم اگه نظرتون رو راجب این پارت بنویسین.❤️😉💛
۵تا کامنت و ۱۰ لایک برای پارت بعدی میخواماااا😃
شبتون خوش❤️💙💛