
نجات زمین P37

سلام به همگی لطفا اول پارت های قبل زو بخونید و بعد این پارت رو بخونید خب بریم ادامه مطلب
دوما و ماریوس داشتن نگاه می کردن که هیولایی که ماریوس به شکل اون در اومده بود به سمت آلمانی رفت.
فیلیکس:اینطوری فایده نداره همه فراخوان بدین و عمه یه توپ از قدرتشون رو به هوا فرستادن.
فیلیکس:به پاهاش ضربه بزنید تا جلوی حرکت رو بگیریم اما هر چقدر به پاهاش ضربه میزدن خیلی سریع شکل می گرفت.
بن:این چرا به ما هیچ اهمیتی نمیده؟
فیلیکس:من و گفتی می دونم.
کاگویا:اون هیولا عقل نداره نمی دونه چکار می کنه.
همون موقع ماریوس احساس کرد که داره بر میگرده به جسمش.
ماریوس:دوما من دارم بر می گردم.
دوما:خوبه وقتی بر گشتی همه انرژی رو جذب کنه تا تموم بشه.
ماریوس:باشه ممنون بعدا می بینمت و چشماش زو باز می کنه:ماریوس آروم باش فقط احساس کن که به اون انرژی نیاز داری و بعد چند ثانیه انرژی شروع به کم شدن کرد.
کاگویا:فاصله بگیرین ماریوس داره انرژی رو جذب می کنه.
بن:آخه من گوی رو از گردنش در اوردم یه آدم کاردرست دست خودش نیست که.
فیلسکس:آفرین خوشم اومد یاد جوونیا خودم افتادم هی جوونی کجایی که یادت بخیر.
بن:اما همین الان جوونی.
فیلیکس:درسته ولی دلم پیره.
بعد از یک دقیقه ماریوس اومد بیرون و بهش کمک کردن که بلند بشه.
کاگویا:انرژی سیاهی که از دوما درونت هست خیلی زیاد بود برای همین انرژی خیلی زیادی رو جذب کردی.
ماریوس:کاگویا چرا بهم نگفتی که قدرت ساخت بئد جدید دارم؟
کاگویا ترسید و کمی فاصله گرفت و دور خودش رو از انرژی پر کرد و گفت:تو الان یه بئد ساختی؟
ماریوس:کاگویا داری چکار می کنی؟
کاگویا:جواب سوال من رو بده تو بقیه بئد ساختی؟
ماریوس:نه آروم باش.
کاگویا:از همون اولش باید می کشتمت رو هیچ انسانی نمیشه حساب کرد همینجا این بازی رو تمومش می کنم و به طرف ماریوس حمله می کنه.
ماریوس:چرا اینطوری می کنی؟
فیلیکس:سعی کنید کاگویا رو زنده بگیرید اگر از کنترل خاج شد به قصد کشت بهش حمله کنید.
کاگویا:همه خانوادتون شومه هم پدر و مادرت هم تو و خواهرت الان به سرت زده که خدا بشی اول باید من رو بکشی و به سمت ماری رفت پنجه هاش رو به سمتش پرتاب کرد اما ماری از اونجایی که بود غیب شد و یه جای دیگه ظاهر شد.
کاگویا:چی به همین سرعت به قدرتش مسلط شد!تمام انرژی رو از بدنش خارج کرد شب شده بود و انرژی خوب دیده نمیشد برای همین نمی تونستن از همه حملات اون جاخالی بدن انرژی از روی زمین پشت سر ماریوس میره و به اون نزدیک میشه وقتی بهش نزدیک شد دور بدنش می پیچه.
ممنون که این پارت رو خوندبن