new world 🌍p10

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 1402/04/03 14:58 · خواندن 2 دقیقه

♡♡♡

آدرین : رفتم خونه می خواستم برم تو اتاقم که مامانم صدام زد امیلی : آدرین چی شده؟ آدرین : هیچی فقط خستم

امیلی : به من دروغ نگو بگو چی شده ( آدرین با بغض و گریه همه چیزو برای مامانش تعریف می کنه) امیلی : همه چی درست میشه مرینت بر می گرده اون دختره هم میره  آدرین : نمیشه دیگه چیزی درست نمیشه همه چی تموم شد تازه آیریس الان گیر داده می گه می خوام مامانت رو ببینم امیلی : تو دوسش داری آدرین : کی مرینت یا آیریس؟ امیلی : آیریس آدرین : نه اصلا ازش متنفرم فقط بخاطر اینکه دوست مرینت بود و خواهر دوستم باهاش خوب بودم و گرنه ازش بدم میاد که با این کاری که کرد ازش متنفر شدم امیلی : باید کاری کنی که اون دختره ولت کنه ازش عکسای الکی درست کن اینجوری راحت ازش می تونی جدا شی 

مرینت : آلیا اومده بود خونمون و دلداریم می داد 

آلیا : ولش کن مرینت، مرینت: آلیا من دانشگامو عوض کنم دیگه نمی بینمش ولی بازم بخاطر لیدی باگ بودنم کت نوار یا همون آدرین رو می بینم آلیا : بهش محل نده مرینت : نمی تونم تو باید جای من رو بگیری تو دوباره باید اسکرابلا ( درست نوشتم  اسم وقتی که آلیا با معجزه گر کفشدوزک تبدیل میشه اگه اشتباه نوشتم تو کامنت ها اسم درستش رو بگین) 

مرینت : نمی تونم تو باید جای من رو بگیری تو دوباره باید اسکرابلا ( درست نوشتم اسم وقتی که آلیا با معجزه گر کفشدوزک تبدیل میشه اگه اشتباه نوشتم تو کامنت ها اسم درستش رو بگین) آلیا : می دونم دیدنش سخته باشه هرطور خودت می خوای مرینت: ممنون آلیا آلیا : می خوای کدوم دانشگاه بری؟ مرینت : دانشگاه.......( یه اسم خودتون بزارید)  مرینت : آلیا رفت خونشون گوشواره هامم بهش دادم خودمم برای محض احتیاط ( درسته؟) معجزه گر های موش و روباه رو نگه می دارم

 فردا صبح

 آدرین : داشتم اماده می شدم برم دانشگاه به این فکر می کردم که چطوری با مرینت برخورد کنم ( هنوز نمی دونه مرینت دانشگاشو عوض کرده) وقتی رسیدم آیریس خودشو چسبوند بهش ول کنم نبود، یکم گشتم ولی مرینتو پیدا نکردم همه هم چپ چپ نگام می کردن ( منظورش آلیا و نینو و فیلیکس و کاگامی) رفتیم تو کلاس که آفای ....... : گفت مرینت دانشگاشو عوض کرده 

 

 

 

 

 

تموم شد ببخشید کم بود 

خدافظ برای پارت بعد 10 لایک و 10 کامنت