زندگی بی امید پارت۲

Mania Mania Mania · 1402/04/01 22:43 · خواندن 1 دقیقه

سلام دوستان چون از پارت یک خوشتون اومد دو هم ‌گذاشتم.💜💕

اون پسری با چشمان ابی،کت شلوار قرمز،دندون خون اشامی بود.و کسی که بهم اهمت داد.کسی که نجاتم داد،و امید من در این زندگی کثیف.نمیدونم چرا جذبش شدم ولی لحظه ی دیدنش رو فراموش نمی کنم.💜داشتم فکر می کردم، که ازم سوال پرسید گفت:دختر تو به هوش اومدی منتظرت بودم.الان خدمتکارا برات غذا میارن.استراحت کن، بدن ضعیفی داری.ازش پرسیدم :چرا به من کمک کردی؟؟ میدونم سوال عجیبیه و ازت ممنونم که نجاتم دادی.گفت:نمیدونم چه جوابی بدم ولی با اینکه انسان نیستم معنی محبت رو دریافت کردم.

با ترس گفتم:ت....تو کی هستی.گفت:بعدا میفهمی.استراحت کن و غذا بخور کارم داشتی اتاق جلوم. راستی اسمت رو نگفتی من الکس هستم و شما؟؟

-میا دنِیکی هستم.میا صدام کن.

-باشه من برم.

وای پسر خوبی بود و البته داف خیلی زیبا بود کراش زدم روش.قبول دارم امید زندگیم شه.

من قبلا تو یک خونه ی کوچیک با نا مادریم زندگی میکردم و همش کار میکردم و غذا نمیخوردم چون مجبور بودم،ولی الان محبت زیادی دیدم و برام عجیبه.شاید از من خوشش اومده یا میخواد براش کار کنم.

بچه ها اگر کمه ببخشید.لطفا دنبال کنید، لایک و کامنتم بزارید.تا پارت بعد خدافظ👋👋

ادامه مطلب