new world 🌍p6
:)))
روز رفتن به مارسی مدیر: باید گروه بندی کنیم هر گروه که امتیاز بیشتری داشت اون گروه یکی از چیزایی که دوست داره به دانشگاه اضافه بشه رو اضافه می کنیم حالا چجوری باید امتیاز به دست بیارید رو تو مارسی می فهمین و الان گروه بندی می کنیم گروه HP : جسی، فرد، فلور، رایلی، جان، هانا گروه KL : الکس، آیریس، مایکل، ماریسا و ماریتا، لارا گروه RT : لیرا، لونا، جنی، بریجیت، کلارا، نیلا گروه Hg : آلیا، کاگامی، نینو، مرینت، آدرین، فیلیکس و بقیه گروه ها
.............
مرینت : وقتی رسیدیم مارسی به هر گروه به اتاق دادن( اتاق ها بزرگ بود که توی هر اتاق چند تا اتاق کوچک تر بود) نینو : منو آلیا که یه اتاق برمی داریم آلیا : من با تو نمی یام یه بار اومدم بجای بالشتی که شبا فشارش میدی می خوابی فشار دادی و تا صبح خروپف کردی من نمی یام فیلیکس : آلیا راست میگه منو آدرینم یه بار رو زمین باهاش مجبور شدیم بخوابیم صبح بیدار شدم دیدم پای نینو تو دهنمه آدرین : منم بغل کرده بود تا صبح می گفت آلیا دوست دارم اگه من مردم بچه هامون رو تنهایی بزرگ کن نینو : خب داشتم خواب میدیدم آلیا : آبروی خودت رو بردی کاگامی خب همه روی زمین می خوابیم که دیگه کسی نگه شب پیشه نینو نمی خوابه
مرینت : باشه من برم وسایلم رو بزارم تو اتاق آلیا : برو مرینت : رفتم توی اتاق که یکی اومد و درم بست دیدم آدرین بود اومد جلو و گفت خیلی وقته که همو نبوسیدیم
مرینت : الان وقت پیدا کردی آدرین : مگه مهمه مرینت : دیدم هی داره میاد جلو اومد جلو و لباشو گذاشت رو لبام یهو در باز شد و نینو، آلیا، فیلیکس، کاگامی اومدن تو فیلیکس : بد موقعی اومدیم نینو : باید حدس می زدم چرا آدرین پشت سر مرینت رفت تو اتاق و آلیا که تا الان داشت فیلم می گرفت گفت این فیلمه خوبه یادگاری می مونه کاگامی : مرینت فکر می کردم از این کارا دوست نداری مرینت : حالا مسخره نکنید من خودم اون روز دیدم داشتی با فیلیکس اون پشت چیکار می کردی و آلیا تو نینو هم وقتی یبار رفتیم آلمان شنیدم داشتین چی می گفتین پس الان دیگه کاری نداشته باشین شما همتون اینارو رد کردین
آلیا: باشه ولی فیلمتون رو گذاشتم تو گروه ( یه گروه دارن که همه دوستاشون توشن) و اولین نفرایی که دیدن لوکا بود که به زویی هم نشون میده ( لوکا و زویی رل هستن ) میلن، ایوان و دیگه از شانس بدتون دستم خورد تو اینترنتم پخشش کردم مرینت : دستت نخورد خودت گذاشتی آلیا : حالا دیگه گذاشتم مرینت : آدرین تو چرا ساکتی می دونی چی شد الان فیلیکس : ولش کن اون از خداشه همچین اتفاقی تو اینترنت پخش بشه آدرین : از اینکه کل بچه های دانشگاه این فیلمو می بینن خوشحالم یعنی مایکلم می بینه مرینت : من به چی فکر می کنم تو به چی فکر می کنی الان اگه تو تلویزیون پخش چی آدرین : نمیشه فیلیکس : کل دنیا ترو می شناسن بعد انتظار داری پخش نشه
کاگامی: حالا دیگه ول کنین مگه می تونین کاری کنین مرینت : آره راست میگی باشه ( یک ساعت بعد) نینو : رفتم تلویزیون رو روشن کردم که دیدمه نادیا داره از فیلم مرینت و آدرین حرف می زنه 🤣😂 آلیا : داشتم با مرینت و کاگامی حرف می زدم که دیدم نینو داره بلند بلند می خنده فیلیکس : چته به چی می خندی دیدم انقدر که داره می خنده سرخ شد فکر کنم الان بمیره که یهو چشمم افتاد به تلویزیون که فهمیدم داره به چی می خنده آدرین : نینو مرد؟ فیلیکس؟ فیلیکس؟ که دیدم قیافه فیلیکسم مثل نینو شده فیلیکس هیچ وقت اینجوری نمی خنده یهو دیدم تلویزیون داره داره فیلم منو مرینت رو نشون میده و نادیا حرف میزنه زیرشم زده فیلم پخش شده از مرینت دوپن چنگ و آدرین آگراست فکر کنم مرینت اینو ببینه زنده زنده خاکم کنه
که یهو مرینت اومد و با یه قیافه ای که ازش ترسیدم داشت نگام می کرد آلیا : یعنی به همین زودی پخش شد کاگامی : فیلیکس پاشو زشته خجالت بکش نینو با تو هم هستم مرینت : حالا باید چیکار کنیم آدرین : هیچی به روی خودمون نمی یاریم مرینت : مرسی از راه حل خوبت