new world🌍p3

𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪 · 1402/03/31 18:27 · خواندن 4 دقیقه

بخاطر اینکه از اکانت تستچیم کپی کردم توهم هستش تا پارت 9 اینجوریه از پارت 9 به بعد درست میشه

 

 

 

مرینت : که صدای یه چیزی اومد رفتم بیرون یکی شرور

 شده بود بعد از اینکه رفتم با بقیه قهرمان های دیگه

 شکستش دادیم وقتی تمام معجزه گر هارو به صاحباشون

 

 دادم خوب نبود چون کریسالیس تونست اونارو بگیره برای همین دوباره پیش خودم هستن وقتی لازم شد به صاحب هاشون می دم 

............... 

لایلا / آیریس : الکس ( الکس اسم داداش لایلا هستش تو فیلمنامه فصل 6 بود ولی فکر کنم چون یادم نیست و فیلمنامه فصل 6 در تلگرام هستش)

 نمی خوام بزارم مرینت به آدرین نزدیک بشه 

الکس : باید یه کاری کنیم اونا از هم دور بشن می خوای چی کار کنی؟ 

لایلا : نمی دونم ولی فکر کنم فهمیدم باید چیکار کنم ولی باید کاری کنیم که دوست های مرینتم نقشم رو باور کنن که وقتی مرینت فکر کرد که آدرین بهش خ. ی. ا. ن. ت کرده دوستاشون کاری نکنن که مرینت و آدرین آشتی کنن و حرف آدرین رو باور نکنن خب باید............ ( بعدا می فهمین)

 الکس : فکر خوبیه ولی باید حواست باشه لایلا : حواسم هست  لایلا/ آیریس : به مرینت زنگ زدم گفتم بیاد پارک می خواستم بهش یادآوری بعضی از چیزارو 

 مرینت : حاضر شدم رفتم همون پارکی که آیریس گفت آیریس : سلام مرینت _

 سلام کاری داشتی که گفتی بیام اینجا

 _ آره می خواستم بگم حواست به آدرین باشه

 _ چطور 

_ اینو بدون اگه هی با بهونه های الکی کاگامی رو سر قرار ول نمی کرد و کاگامی از کارای آدرین خسته نمی شد اونا هنوز باهم قرار می ذاشتن و تازه اونا باهم بستنی هم خوردن

 _ اینارو میگی که به چی برسی بعدشم تو اینارو از کجا می دونی

 _ کاگامی گفت می دونی که الکی نمی گم خودت خوب می دونی _ نه کاگامی فیلیکس رو می دید و از اون خوشش می یومد

 _ من به اوناش کاری ندارم ولی اگه آدرین یه دختره دیگه رو ببینه چی میشه تو رو ول می کنه 

_ همچین اتفاقی نمی یوفته

 _ تو که آینده رو ندیدی 

_ من کار دارم باید برم خدافظ

 _ خدافظ 

الکس : چی شد تونستی کاری کنی لایلا : آره باور کرد ولی هنوز مونده باید به آدرینم یه چیزایی بگیم که کاملا از هم جدا بشن 

.......... 

مرینت تو راه همش به حرف های آیریس فکر می کردم اگه حق با اون باشه چی وقتی رسیدم خونه بدون هیچ حرفی رفتم تو اتاقم تیکی و بقیه کوامی ها اومدن پیشم تیکی : حرف آیریس رو باور نکن مرینت : آیریس راست میگه آدرین قبلا با کاگامی قرار می ذاشته سس : چی شده ؟ مولو: آره مرینت چی شده ( مرینت همه چیز رو براشون تعریف کرد)

 کالکی : این اتفاق نمی یوفته 

مرینت : کی می دونه شاید اتفاق افتاد مرینت تبدیل میشه و میره 

لیدی باگ : روی یه ساختمون نشستم که احساس کردم یکی پشتمه برگشتم کت نوار دیدم که انگار بعد از حرف های آیریس نمی تونم باهاش مثل قبل باشم کت : چرا اینجایی ناراحتی چیزی شده لیدی : نه خوبم کت در ذهنش : چرا انقدر رفتارش سرده 

کت : معلومه یه چیزی شده لیدی : انقدر نپرس گفتم هیچی نشده ( این علامت & یعنی تو ذهنشون دارن با خودشون حرف می زنن) کت & : هیچ وقت باهام اینجوری حرف نزده کت : آهان پس فردا می تونی فردا برای تولدم بیای؟؟ لیدی : باشه میام من باید برم خدافظ کت : خدافظ  

مرینت :وقتی رفتم خونه درس خوندم اینجوری می تونم کمتر به حرف های آیریس فکر کنم وقتی درس هام رو خوندم

 زنگ زدم به آلیا که بیاد خونمون سابین : مرینت آلیا اومده مرینت : رفتم پایین و به آلیا گفتم بیاد اتاقم آلیا: مرینت چیزی شده مرینت : بنظرت میشه که آدرین یه روز ولم کنه آلیا : این چه فکریه که می کنی هیچ وقت همچین اتفاقی نمی یوفته چرا این فکرو می کنی 

( مرینت همه چیز رو برای آلیا تعریف می کنه) آلیا : آیریس حرف الکی زده مثل قبل با آدرین رفتار کن هیچ اتفاقی نمی یوفته مرینت : یعنی مثل قبل باشم آلیا : آره باهاش سرد برخورد نکن که فکر کنه چیزی شده مرینت : باشه 

........

 الکس : لایلا من یکم تحقیق کردم یکی هست که ع. ا. ش. ق مرینته اسمش مایکل فلین هستش می تونیم از اون برای دور کردن مرینت و آدرین از هم استفاده کنیم لایلا : فکر خوبیه