نجات زمین P21
سلام به همگی
اگر پارت های قبل رو نخوندین اول اونا رو بخوانید تا در جریان داستان باشید.
وقتی ماری وارد زمین شد به سمت شهر رفت انگار می دونست داره به کجا میره همه راه رو بلد بود و با خوشحالی به راهش ادامه می داد تا اینکه به ماریوس رسید وقتی اون رو دید اصلا تعجب نکرد ماریوس همینطوری از خودش نشون می گرفت اما بازم باورش نمیشد.
بقیه مردم که اون رو دیدن از اون دور شدن.
_اون یه انسان هیچ هیولایی درونش نیست.
_اون می خوای با ما چکار کنی؟
_در اینجا برو.
ماریوس:من الان خوابم؟
دوما:نه اون واقعا خواهرته.
ماریوس:تو از کجا می شناسیش.
دوما:بخشی از غم تو برای اون بوده.
مردم به سمت ماری حمله کردن اما اون راحت همه حمله ها رو جاخالی میداد.
ماریوس سمت ماری می ره و اون رو میگیره و میگه تمومش کنید لون خواهرمه.
_ اون یه انسان با گوی عنصر ازش فاصله بگیر هر لحظه ممکنه بهت صدمه بزنه.
ماریوس:گفتم که لون خواهرمه و به هیچ کسی قرار نیست آسیب بزنه و به ماری گفت:چطور اومدی اینجا از کجا می دونستی اینجا هستم؟
ماری:من می تونم آینده رو ببینم از خیلی وقت پیش می دونستم که این طوری میشه.
ماریوس:قربونت برم این قدرتت به خودم رفته.
ماری:یعنی تو هم می تونی آینده رو ببینی؟
ماریوس:آره بابا ما اینم دیگه.
ماری:الان داری بهم دروغ میگی😑
ماریوس:چی چطوری فهمیدی.
ماری:گفتم که می تونم آینده رو ببینم.
ماریوس:باشه حالا انقدر قدرت ت رو به رخ داداشت نکش منم می تونم شکل زمین رو تغییر دم.
ماری:ببخشید داداشی الان نالاحت جدی؟
ماریوس:وای هنوزم با نمکی گوگولی من.
_اون خواهر برادر چقدر چندش.(از مردم)
_آره واقعا.
_آدمم انقدر لوس.
ماریوس:نگاه کن ماری من همه این شهر رو با کمک مردم درست کردم بیا تا برات بگم داخل این مدت چی شده...
بعد از چند ساعت که همه چیز رو برای هم تعریف کرده بودن و خوابیده بودن ماریوس دوباره داخل ارتباط ذهنی دوما با بقیه هیولا های بالا رده شد.
_دوما تو مطمئن هستی که ورود به جلد انسان ها می تونه به ما کمک کنه تا المانتس رو نابود کنیم؟
دوما:آره اما برای چی؟
_چی خوایم که انتقام بگیریم همه اون شهر لعنتی رو نابود می کنم.
دوما:چرا کوراما اینجا نیست؟
_کوراما به آلمانی حمله کرد تقریبا موفق شده بود وارد اون شهر بشه بخش خیلی کمی از المانتس رو نابود کرده بود اما اون فیلیکس سزار لعنتی با اون کاپیتان ها بعد از چند ساعت نبرد کوراما رو کشتن.
دوما:پس حتی کوراما هم نتونست المانتس و ساکنانش رو نابود کنه از چشم های ماریوس اشک ریخت.
ماریوس:من چرا احساس غم می کنم؟
دوما:من و تو یکی هستیم الان این احساس غم منه که احساس می کنی و به هیولا های اونجا گفت کوراما دوست ما بود از بچگی همه با هم بزرگ شدیم من خیلی وقته که یه نقشه دارم می تونیم با اون تمام المانتس رو نابود کنیم فقط شما به زمین بیاین و یک انسان رو به عنوان حامل خودتون انتخاب کنید بعد از اون ما با ارتباط از راه دور همدیگه رو پیدا می کنیم.
بعد از اون ارتباط ذهنی قطع شد و ماریوس از خواب بیدار شد مثل قبل چیزی یادش نمیومد دوما گفت که بده یه گوشه خلوت و برای اون ماجرا رو توضیح داد و گفت که باید همه اون هیولا ها رو پیدا کنن.
ماریوس:من قبول نمی کنم تازه ساخت اینجا رو تموم کردیم من به همه آدمهای اینجا وابسته شدم.
دوما که می دونست هیولا ها اون رو بعدا پیدا می کنن قبول کرد.
المانتس
الکس:هی وایولت بیا باید بریم پیش کوین اگر دیر کنیم بهمون کلی قر می زنه.
وایولت:بیا این رو ببین.
الکی اون رو خوند یه فرد تحت تعقیب بود که برای سرش یک میلیون سکه طلا جایزه گذاشته بودن.
الکس:این مهمونی نیست که داخل مراسم اهدای گوی ۳ تا گوی گرفت.
وایولت:درسته این همون آدمی که همه هم از مامان رو کشت.
ماریوس:پس کار این آشغال بوده.
وایولت:ولش کن نمی خوام بهش فکر کنم بریم پیش کوین تا عصبانی نشده.
توکا یه استاد رو پیدا کرده بود اون کاپیتان گوی آب بود اسمش شارلت بود.
شارلت:من باید برم فیلیکس سزار یه جلسه برگزار کرده شب ادامه آموزش ها رو بهت میدم.
توکا:چشم و ادای احترام کرد وقتی شارلت رفت توکا رفت پیش الکس تا آموزشش رو ببینه.
الکس:ایشون وایولت هست و بعد به وایولت گفت:این توکا هست.
توکا:چی شد معرفی اون بود ایشون گفتی معرفی من شد این.
الکس:آخه خانما حساس هستن.
توکا:منم خیر سرم یه دخترم.
الکس:ببخشید حالا ایشون توکا هستن حالا خوبه.
توکا:بهتر شد از دیدنت خوشبختم وایولت.
وایولت:همچنین.
الکس:تونستی استاد گیر بیاری؟
توکا:آره اون یکی از کاپیتان ها هست.
الکس:تو چقدر خر شانسی.
قصر
فیلیکس سزار:خبر رسیده که گروهی از انسان ها در حال ساختن تمدن هستن این کار ممکنه پادشاهی ما رو به خطر بندازه اونا گروهی از انسان های تبعیدی هستن شما باید باید و اونجا رو نابود کنید و هر کسی جلوی شما وایسادم بکشیدش و مشخصات اونجا رو داد همون شهری بود که ماریوس بازسازی کرده بودش.
_تبعیدی ها برای کینه ای که از مریخی ها دارن برای افراد المانتس خطر حساب میشن چون اونا از طرف دولت به زمین اومدن.
ممنون که این پارت رو خوندین😘😘