جنگ عشق قسمت آخر فصل اول

CJ CJ CJ · 1402/03/23 11:30 · خواندن 1 دقیقه

پارت ۱۰

مرینت.خیلی ذوق زده شده بودم ولی همش قیافه لوکا و.

 حرفاش هی تو ذهنم مرور میشد ولی من واقعا عاشق آدرین بودم اون خوش تیپ خوش اخلاق و کلی خوبی داشت 

گفتم:بله 

سریع حلقه کرد تو دستم هورایی کشید و خیلی خوشحال شده بود من همش تو فکر بودم یه دفعه اومد بغلم نشست من و در آغوش گرفت گفت:مرینت چیزی شده مثل همیشه نیستی همش تو فکری به من بگو خودت رو راحت کن.

گفتم عصبانی نمیشی.

+نه بگو.

_خب من دیشب بعد این که تو رفتی موندم پیش 

لوکا بعد که خواستم برم خونه یه آقا پسر داشت منو بارور می‌برد

که لوکا اومد نجاتم داد رفتیم داخل بیمارستان

بهم پیشنهاد ازدواج داد

+یه لحظه صبر کن قبول که نکردیییییییی.

_نه

+خودم می‌کشمش 

بدو بدو سریع سوار ماشین شد هر چی دوسیدم نرسیدم 

وای نکنه کسی این وسط بمیره سریع یه تاکسی 

گرفتم رفتم سمت بیمارستان همین که پیاده‌.

شدم صدای تیراندازی اومد رفتم داخل بیمارستان دیدم ........

تا فصل بعد لایک و کامنت یادتون نره نظر تون مهمه

راستی از فصل بعد جنگ اصلی شروع میشه