مبادله ی عشق پارت 2
حرفی ندارم، برید ادامه ی مطلب.
پارت 2 مبادله ی عشق
از زبان مرینت: قرار شد امروز ساعت 5 با نینو بریم برای خرید لباس عروس🤩دوست دارم یه لباس خیلی خوشگل بخرم تا حسابی دل نینو رو ببرم(مری شیطونبلا)
از زبان نینو: وای.(وایو با ناله گفت) بدتر از این نمیشه😫امروز قراره با اجبار مامان و بابام با مرینت ازدواج کنم، اونا نمیذارن من با دختر مورد علاقم ازدواج کنم 😕😞. مرینت دختر خیلی خیلی خوبیه هاا، اما من...
من...... عاشق(بسه دیگه اینهمه صبر و تحمل) من عاشق آلیا هستم(همونطور که خیلیاتون حدس زده بودین) اون فوق العادست، مطمئنم که اونم عاشق منه. ولی زندگیه دیگه ، چه میشه کرد😐
ساعت 2:15 دقیقه از زبان مرینت: وای خدا، خاک به سرم شد. ساعت 5 با نینو قرار دارممممممممممممممممممممممممم
سابین: دختر چرا انقد ور میزنی مخم رفت(سابین چنگ عصبی میشود😂)
تام: دخترم چرا اینقدر استرس داری. هنوز تا 5 خیلی مونده، برو اول دوش بگیر خودتم خوب خشک کن(توصیه های یک پدر😑) بعد برو حاضر شو برو دیگه(تام مهربون☺️)
مرینت: با حرفای پدرم خیلی آروم شدم. اول رفتم تا ساعت 3:45 حموم(مری جان طی 1 ساعت و 30 دقیقه نپوسیدی تو حموم؟/نمیدونم بابا تو نویسنده ای/باشه تو برو سر قرارت با نینو خان😒😑/با نینو درست حرف بزن😡🤬😤/باشه بابا بریم ادامه ی داستان) از زبان آلیا:(بالاخره این بچه هم یه حرفی زد) نه نه نه نه نههههههههههه(سوزنش گیر کرده)برای چی! چرااااااااا؟!
میدونید ، خیلی سخته که بهترین دوستت با عشقت ازدواج کنه😖🥺(کاگامی حتما آلیا رو درک میکنه 🥺. من خودم کاگامی رو خیلی دوست دارم. خیلی مظلومه😕.)
خب بچه ها، این پارت هم تموم شد. ببینید چقدر مهربونم من!
میخواستم فردا پارت بدم گفتم امروز بدم بهتره، اما برای پارت 3 شرط دارم، چون برای پارت 1 کامنت نذاشتین. برای پارت 3 30 تا لایک و 5 تا کامنت میخوام🥰