شیطانی که فرشته شد 10

Arman▬▬ι▬▬ Arman▬▬ι▬▬ Arman▬▬ι▬▬ · 1402/03/22 11:41 · خواندن 2 دقیقه

باسلام امروز دو پارت  ممیدم اگه کامنت بالا ی 10 نره دیگه از پارت بعدی خبری نیست

 ادرین با عصبانیت  دداد زد :چه مرگته الیا 

A گفتم ببخشید دیگه وحشی 

M بچه ها دعوا نکنید.. ادرین واسه چی اومدی  ااینجا 

a واسه این اومدم بگم  خخانواده ی ما قراره  ببا مادرت بریم سفر و تو یا پیش الیا میمونی یا خونه ی  خخودت 

M حالا چرا مامانم میره 

a  خخب مرینت مامانت از وقتی بابات فوت شده  تتا حالا نرفته سفر 

 میخواستم بگم منم میام  ولی حوصله نداشتم 

ادرین مثل پدر بزرگا نصیحتم کنه و الیا هم  ررو مخه بهتره  ببرم خونه و راحت بخوابم  

ادرین رفت 

به الیا گفتم امشب نمی مونم و میرم خونه   ییه عالمه درخاست کرد

 که بمونم  وو قبول نکردم و رفتم حیاط 

 

  ااز ادرین خیلی عصبانی شدم  چچون از خونه ی ما با ماشین من اومده بود

و  ککلید ماشینو سر ماشین گذاشته بود 

 

(یه نکته  ممرینت عاشق ماشینشه چون با پول خودش خریده و لامبورگینی هستش 😊. ) 

سوار شدم و به ره افتادم  تتو گوشیم پیام اومد 

ساشا بود نوشته بود  سلام 

«❤گفتگو 🖤»

S سلام مرینت ببخشید دوباره  ممزاحم شدم   

M سلام ساشا جان  نه مشکلی نیست  ببفرمایید 

S میتونی بیای پیشم کمکم کنی نیاز نیست لباس کارتو بیاری  ممن برات خریدم 

M چه کاری هست که به من نیاز داری

S شما بیا من بهت میگم الان لوکیشن میفرستم 

M به ساعت نگاه کردم ساعت 5 صبح بود تعجب کردم 

تو این ساعت چیکارم داره 

 منتظر موندم لوکیشن بفرسته وقتی فرستاد 

پا رو گار  گذاشتم 

وسریع خودمو رسوندم  

باورم نمیشد ولی عمارت بود  ببا تعجب وارد عمارت شدم

 که با ساشا  رو  به رو شدم  للباس های پر رنگ تنش بود  

به نشانه احترام  تعظیم کرد وارد سالن  شدیم 

که دیدم پر مهمونه پس چرا ساشا همچین لباسایی پوشیده 

 رفتیم تو یه اتاق گفت 

S ببخشید ببین مادرم به مشهر ترین نقاش ها بدون اینکه من بدونم گفته

  ککه پسرم میتونه  فقط با قلم و رنگ .بدون هیچ چیز دیگه ای میتونه نقاشی گرنیکا  ااز پاپلو پیکاسو رو بکشه 

 

دهنم باز مونده بود خدا رو شکر که مامانم  لاف نمیزنه و بچشو بد بخت نمیکنه 😂

یه دست لباس کار بهم داد که بپوشم