جنگ عشق
پارت ۵
عمل به قول.
منو آدرین داشتیم میرفتیم که یک دفعه صدای تیر اومد برگشتیم دیدم لوکا پاش تیر خورده و هنوز دارن تیراندازی میکنن منو آدرین برگشتیم من لوکا رو بردم تو کلبه تا یکم زخمش رو پانسمان کنم آدرین هم سر اون نامرد ها رو گرم میکرد لوکا سخت مجروح شده بود آدرین هم توان مقابله با اونا رو نداشت (آخه)من داشتم پای لوکا رو پانسمان میکردم یه لحظه چشمم خورد به صورتش گفت تو فوقالعاده ای مرینت (اوه آدرین کجایی) من جوابشو ندادم خیلی ازش خون رفته بود خیلی نگران بودم یه وقت نمیره
خوشبختانه اون افراد رفتن و ما موندیم و لوکا بدبخت
بهش گفتم آدری گنج رو بده بریم بیاریم نگه داریم پیش خودمون چرا تو جنگل گذاشتی
گفت : تو شهر نمیشه اینجا بهتر میتونم دفاع کنم از گنج.
آدرین به من گفت : مرینت خیلی دیره باید برگردیم خونه
فردا مدرسه هم داریم ها
بهش گفتم پس لوکا چی
لوکا: من میتونم از خودم دفاع کنم شما برید
مرینت: زود برمی گردیم
راه افتادیم
آدرین.
تو راه همش تو فکر مرینت بودم نمیدونستم چجوری بهش بگم که بهش علاقه دارم
مرینت.
آدرین شماره منو از کجا اوردی؟
+ از نینو گرفتم آخه میخواستم جزوه تو ازت بگیرم
_اهان باشه بیا بریم بهت بدم
+ تو دلم وای خدا این چقدر مهربونه
_ آدرین چرا قرمز شدی.
+ هیچی یه ذره گرمه
_مطمعنی
+ اره تو راه بریم یه بستنی بخوریم
_خوبه ولی من نگران اون بی چارم نکنه چیزیش بشه.
+نگران نباش بیا بریم
تا پارت بعد لایک و کامنت یادتون نره
لایک به ۱۰ برسه پارت بعدی رو امروز میزارم. 😉