?Who is the king
P32
P32
ادرین
پایین نشسته بودم با گوشی ور میرفتم و دنبال یه بهونه بودم که برم بالا
صدای مادر مرینت امد که گفت : شام امادس ادرین میشه مرینت رو صدا کنی
لبخند روی لبم امد
من : حتما
رفتم طبقه بالا در زدم و رفتم تو اتاقش اما اونجا نبود
اتاق کوچیک با تم صورتی و شلوغی داشت
بالشتشو رو از روی تخت برداشتم و بغل کردم
خیلی نرم بود
گذاشتمش سر جاش و نگاهی به وسایلش انداختم که چشمم ب یک تخته افتاد چرخوندمش بالاش نوشته بود : پادشاه کیه ؟
و پایینش اسم من و اتسوشی رو نوشته بود و جلوی هر کدوم چنتا تیک زده بود
من : این دیگه چیه
ازش سر درنیاوردم و گذاشتمش سر جاش
یه چیزی روی میزش برق میزد رفتم سمتش و برداشتم
بازم اون حلقه بود
نگاهی بهش انداختم داخلش اسم اتسوشی و مرینت نوشته شده بود !
این قبل از مرگش به مرینت پیشنهاد ازدواج داده ؟!
من حلقه خریدم و هنوز هیچ قلطی نکردم اگه این پسره زنده بود الان باهم ازدواج کرده بودن !
باید زود تر دست بکار بشم
در باز شد و مرینت امد تو
سری گذاشتمش روی میز و جلوش وایسادم
مرینت :تو اینجا چکار داری ؟
من : امدم بهت بگم شام امادس بیا پایین
مرینت : اهان باش بریم
باهم رفتیم پایین شام خوردیم کمک کردیم میزو جمع کردیم و رفتیم داخل پذیرایی
مرینت : دوست داری جایی که همیشه خلوط میکنم رو بهت نشون بدم ؟
من : اره اره خیلی دوست دارم
مرینت : پس بیا بریم