?Who is the king

R.m R.m R.m · 1402/03/14 17:45 · خواندن 1 دقیقه

P31 

P31
مرینت
من : ادرین ؟ تو چرا امدی اینجا؟
ادرین : امدم از دلت دربیارم پدر مادرتم اینجا کمک لازم داشتن منم کمکشون کردم
بابا : خیلی کمک کردی ممنون پسرم 
ادرین : کری نکردم پدر جان 
هان ؟ پدر جان ؟ چقدرم صمیمی شدن
امد سمتم و گفت : راستی تسلیت میگم
من : چرا ؟
ادرین : صاحب کارت مرده‌
من : اهان ممنون 
مامان : صاحب کارت مرده ؟! چرا بهم‌نگفتی ؟
من : بعدا حرف میزنیم مامان
ادرین : من میرم لباسامو عوض کنم 
رفت سمت پله ها و دنبالش رفتم 
من : لباسم اوردی ؟!
ادرین : اهوم 
من : چند روزه اینجایی ؟
ادرین : یک روز
رسید به اتاق و رفت داخل و منم پشت سرش رفتم تو 
من : هنوزم قراره بمونی ؟
بهم نزدیک شد و گفت : به تو بستگی داره
یه تیشرت برداشت و گفت : برگرد لباسمو عوض کنم 
پشتمو بهش کردم لباسشو عوض کرد و از پشت بغلم کرد و گفت : خیلی دلم برات تنگ شده بود 
دستمو گرفت و متوجه انگشتر و گفت : اینو کی بهت داده ؟
من : اا هیچکس ! خودم واسه خودم گرفتم !
نگاهی بهش انداخت و گفت : خوشگله سلیقه خوبی داری
از بغلش بیرون امدم و گفتم : من یکم خستم میرم استراحت کنم 
ادرین : باشه برو منم پایینم 
رفتم داخل اتاق خودم 
الان باید چکارکنم این حتی نمیدونه اتسوشی زندس 
اگه بهش بگم و زود باشه چی ؟
بزار ازش بپرسم 
گوشیمو برداشتم و بهش زنگ زدم اما جواب نداد 
مثل همیشه اصلا نمیدونه گوشیش کجاس
بهتره یکم صبر کنم 
حلقه رو در اوردم و گذاشتم روی میز ارایشم و دراز کشیدم روی تختم