چتر بسته (p1)
بی وقفه بریم سراغ پارت 1
Part 1
:Merinette
صبح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم، به طرف دستشویی رفتم و دست و صورتم رو شستم و بعد پایین رفتم رو یه صندلی میز ناهارخوری نشستم.
مامانم روم بهم کرد و گفت :
+بیدار شدی؟ چی میخوری؟
-خامه مربا، یه لیوان شیر
+باشه.
شروع کردم به خوردن صبحونه و آره شیر رو خوردم و رفتم که
مامانم گفت :
+مرینت، امروز با آلیا قرار داری؟
-نه، چطور؟
+امروز یکی از مشتری ها میخواد بیاد یه کیک ببره که تزیینش مونده، میتونی کمک کنی؟
-باشه
رفتم مسواک زدم و لباس هامو و عوض کردم و کیف رو برداشتم و خداحافظی کردم و رفتم به سمت دانشگاه.
:Adrien ذوق زیادی تو دلم داشتم، بلاخره بعد از 6 سال میتونستم دوستام و خانواده ام رو ببینم
پدرم رو بهم کرد و گفت :
+برو سوار هواپیما (شخصی هستش) سوار شو، منم میام
-چشم
رفتم و سوار شدم و 10 دقیقه بعد هم بابام سوار شد.
وسط های پرواز بود که پدرم بهم گفت :
+آدرین دلیل برگشت ما برای تولد 19 سالگی خواهرت هست، ازت میخوام امروز رو انقدر سرد نباشی، باشه پسرم
نفسم رو بیرون دادم و گفتم : -باشه
این داستان ادامه دارد....
اگه لایک ها به 8 برسه پارت بعد رو همین امروز میایم
کامنت یادتون نره.